آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

بیست و یکماهگی آرتین خان اول

دردونه ام بیست و یک ماهگیت مبارک گل مامان تو این بیست و یکماه خیلی کارا یاد گرفتی. دیگه ماشالله برای خودت مردی شدی. دو شبه بدون اینکه می می بخوری می خوابی. البته شب یک کم ناخنک می زنی. راستش پس از حدود 20 روز که فقط شبها شیر میخوردی، تصمیم گرفتم شبها رو هم کمتر کنم. برای همین رو آوردم به داروی تلخک که از داروخونه گرفتم. این دارو که الحق و الانصاف به درد بخحوره برای جلوگیری از ناخن جویدن و شیر خوردنه. خیلی کمک میکنه. چندبار خوردی و گفتی "اخ". دیگه نخوردی. شب هم خودت جلوی تلویزیون خوابت برد. شب که خواستم بهت می می بدم فقط یک کوچولو خوردی. ولی دیشب خیلی تو خواب شیر خوردی. بعدا فهمیدم تشنه ات بوده. البته دوباره دیشب حالت بد شد...
13 خرداد 1392

اولین شهربازی

نازنینم منو شما و بابا به همراه خاله نهال و عمو پویا و کیارش جون چهارشنبه گذشته رفتیم دنیای بازی. اونجا خیلی بهت خوش گذشت. البته اولش بهت زده بودی آخه تا حالا اونجا نرفته بودی. وسایل رو با کیارش سوار می شدین. یه جاهایی هم سر فرمون دعوا میکردین. خیلی باحال بود. اینم از عکسهای اون روز: چند عکس جامانده از قبل: 22 اردیبهشت تولد بابا احسان بود. من و شما هم براش کیک خریدیم. چندتا عکس از اون شب: این هم آرتین خان در حال کیک خوردن: و این هم کیک پس از دست کاری آرتینی این هم نمونه ای از کمک شما به مامان. اینجا میخواستی کابینت رو مرتب کنی در پی از شیر گرفتن ...
11 خرداد 1392

سفرنامه (کاشان- 1392/2/2)

عزیزکم پنجشنبه گذشته من و شما و بابا و دایی مرتضی رفتیم کاشان. اول رفتیم قمصر، ناهار خوردیم. البته شما حالت خیلی خوب نبود غذا که خوردی متاسفانه . ولی تو کل سفر اذیتی نداشتی. کلی هم عرقیجات و گلاب خریدیم. این هم عکسهای قمصر.   و بعد هم به فین کاشان رفتیم. چه لذتی بردی از آب بازی. البته فقط نشسته بودی و پاهات رو گذاشتی تو آب. از آب که میاوردیمت بیرون، گریه می کردی. تا بالاخره رضایت دادی. ...
9 خرداد 1392

چهاردهمین مروارید آرتین خان اول

شازده کوچولوی من چهاردهمین مرواریدت مبارک و اما بالاخره چهاردهمین مروارید این گل پسر بیرون اومد. دندان نیش فک بالا سمت چپ. مبارکههههههههه                                 و از دیگر شیرین زبونیهات: پیو (Poyo) = پلو بیو (Boyo) = برو صامو (Samoo) البته "س" بین س و ش گفته میشه = صابون صننی (Sanani) = صندلی گاگو (Gagoo) = چاقو سی (See) = سیب آپ پوته (up pote) = آب پرتقال آب بویه (ub booye) = آب میوه و .....             ...
1 خرداد 1392

ماجرای از شیر گرفتن

عشق مامان دلم برات کبابه. سه شنبه هفته گذشته عصر بود که خوابیده بودی و من هم کار داشتم. بعد از نیم ساعت، بیدار شدی و شروع کردی به گفتن می می. من هم اومدم بهت شیر دادم. مگر تمومی داشت. من هم کارم که نصفه مونده بود، اعصابم به هم ریخت و در یک لحظه تصمیم به از شیر گرفتن شما شدم. صبح روز چهارشنبه آخرین شیر رو بهت دادم. بعد از مهد، طبق معمول میخواستی می می بخوری، که نذاشتم. شما هم اشک میریختی. خلاصه حواست رو پرت کردم و یه چسب به سر می می زدم و به شما گفتم اوخ شده. شما هم غصه خوردی. قربون اون دلت برم من. بعدازظهر رو نخوابیدی. شب وقت خواب، اشک میریختی و جیغ میزدی. من هم دلم برات کباب شده بود ولی تصمیمم رو گرفتم. مرتب راه می بردمت و شما ج...
28 ارديبهشت 1392

حضور آرتین خان اول در نمایشگاه بین المللی کتاب

آرتین خان اول در روز جمعه سیزدهم اردیبهشت ماه مصادف با بیستمین ماهگرد تولدش در نمایشگاه بین المللی کتاب حضور یافت. و اما کتابها و بازی فکریهایی که برات خریدیم. بقیه عکسها در ادامه مطلب و در عصر همان روز با دوچرخه به اتفاق هم به پارک نزیک خونه رفتیم و اونجا کلی سرسره بازی کردی. ...
17 ارديبهشت 1392

بیست ماهگی آرتین خان اول

عزیز دلم   بیست ماهگیت مبارک دیروز بیست ماهه شدی و به قول دایی مرتضی امیدوارم عدد زندگیت همیشه 20 باشه. دست دایی مرتضی درد نکنه، تقریبا تنها کسیه که اکثر ماهگردهاتو تبریک میگه. خیلی دوست داره. هر از گاهی هم یه sms میده و یه حرف از شما رو برام میفرسته. معلومه که اونموقع به یادت افتاده. دیروز صبح رفتیم نمایشگاه کتاب و برات کتاب و بازی فکری خریدیم. توی پست بعد عکسهاشون رو میذارم. بعد از ظهر هم برای اولین بار با دوچرخه بردیمت پیاده روی، رسیدیم به یه پارک کوچولو. تو هم عاشق سرسره. با نارضایتی بر گردوندیمت. ولی لج کردی و ننشستی روی دوچرخه. در ضمن دوباره بیرون روی پیدا کردی. مکرر نیست ولی ه...
14 ارديبهشت 1392

روز مادر

زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است. زیباترین خطاب مادر جان است. مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک مادر یکسال و هفت ماه و بیست و هشت روزه که افتخار مادر بودنو بهم دادی. حس خیلی خیلی خوبیه. لحظه لحظه با تو جون میگیرم. مخصوصا اون زمانی که من حواسم نیست میای جلوی صورتم، لباتو میذاری رو لبام، یا وقتی داری می می میخوری لباتو غنچه می کنی و می گی "مــــــ" یعنی لباتو بیار ببوسم. از همینجا به همه مامانهای مهربون این روز رو تبریک میگم. برای همشون آرزوی موفقیت دارم. مخصوصا مامان عزیز خودم که ازش دورم و نمیتونم حضوری تبریک بگم. و همچنین ...
11 ارديبهشت 1392

آرتین خان اول به روایت تصویر - نوروز 1392

دوست جونام بفرمایید اینهمه عکس آرتین در یک پست. بالاخره این مامان تنبل وقت پیدا کرد عکسای پسری رو بذاره. امیدوارم لذت ببرید. آرتین بر سر سفره هفت سین (خونه دوست بابایی - آقای شیرمحمدی-اسفراین): دوست جونام بفرمایید اینهمه عکس آرتین در یک پست. بالاخره این مامان تنبل وقت پیدا کرد عکسای پسری رو بذاره. امیدوارم لذت ببرید. آرتین بر سر سفره هفت سین (خونه دوست بابایی -آقای شیرمحمدی-اسفراین): آرتین جونم که آب دهنش بخاطر دندوناش همش میومد: آرتینی همچنان در حال شیطنت: آرتین در پارک ملت مشهد (روز اول):   از سرسره بیشتر از بقیه اسباب بازیها خوشت اومده بود. عاشق این فواره بود...
8 ارديبهشت 1392

عکس آرتین خان اول

عزیز دلم چند روزه می خوام عکسای مسافرت عید رو بذارم اما یادم میره فایل عکسها رو بیارم. فعلا دوتا عکس از مهمونی دیروز، خونه عمو بابک و خاله زهرا میذارم. تا اولین فرصت عکسهای نوروز رو هم بذارم. عکس سه تایی از چپ به راست: آرتین، ماهان، کیارش و عشق مامان آرتین (موهای پریشونو ببینید). لازم به توضیحه که دیروز تو مهمونی خیلی پسر خوبی بودی و اصلا منو اذیت نکردی. ...
7 ارديبهشت 1392