اولین شهربازی
نازنینم
منو شما و بابا به همراه خاله نهال و عمو پویا و کیارش جون چهارشنبه گذشته رفتیم دنیای بازی. اونجا خیلی بهت خوش گذشت. البته اولش بهت زده بودی آخه تا حالا اونجا نرفته بودی. وسایل رو با کیارش سوار می شدین. یه جاهایی هم سر فرمون دعوا میکردین. خیلی باحال بود.
اینم از عکسهای اون روز:
چند عکس جامانده از قبل:
22 اردیبهشت تولد بابا احسان بود. من و شما هم براش کیک خریدیم. چندتا عکس از اون شب:
این هم آرتین خان در حال کیک خوردن:
و این هم کیک پس از دست کاری آرتینی
این هم نمونه ای از کمک شما به مامان. اینجا میخواستی کابینت رو مرتب کنی
در پی از شیر گرفتن جنابعالی، از اونجا که حتما باید موقع خواب می می بخوری، پس از کلی جیغ زدن و تلاش بی مورد برای آروم کردنت، آمادت کردم بریم پارک. تا خودم رفتم آماده بشم دیدم خودت برای اولین بار خیلی ناز خوابیدی.
و این هم چند تا عکس از بازی در پارکینگ:
عاشق بالا و پایین رفتن از پارکینگ به حیاط هستی.
و اینجا خوشحال از فتح: