آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

سه گردش در این ماه

عزیز جونم-مهربونم مامانی جونم خیلی وقت نمیکنم به جزئیات وبلاگت رو بنویسم اما سعی میکنم خاطرات مهمت رو اینجا بزارم. اگه اینجا نبود من همه چیو فراموش کرده بودم. بریم سر اصل مطلب و اما اولین قرار این ماهمون با کیارش جون و مامان و باباش در سرزمین عجایب روز جمعه 20 آبان   بعد اونهمه فعالیت و بازی خیلی خسته و گرسنه بودید و بهانه گرفتید. ما هم رفتیم و ناهر پیتزا و سیب زمینی گرفتیم که البته شما نصف یه پیتزا گوشت و قارچ رو نوش جان کردیو برعکس بقیه بچه ها خیلی سیب زمینی دوست نداری. می دونتم فست فود خوب نیست اما تلاش میکنیم حداقل سوسیس ...
9 آذر 1393

سی و هشت ماهگی آرتین خان اول و روزانه های آرتینم

ای عزیزتر از جونم  سی و هشت ماهگیت مبارک عشقم  البته ماهگردت سیزدهم هست که این ماه مصادف شد با روز عاشورا و حس آپدیت کردن وبت رو نداشتم. نازنین من تو این ماه چند جا رفتیم که برات مینویسم. البته انقدر گذشته تاریخاش یادم رفته.  پنجشنبه 3 مهر تولد اشکان جون بود که تزئینات تولدش رو درست کردم تمش مینیون بود. البته عکس با اشکان نداری. هرچی عکس هست دسته جمعیه که نمیشه اینجا گذاشت. شما و کیارش تو تولد اشکان   اینم شما و کیارش و ماهان و اما عشق ماشینتو داری و همه اسباب بازیهاتو تا جاییکه امکان داره، بار میزنی و باهاشون بازی میکنی. 23 مهر مجدد با...
18 آبان 1393

سی و هفت ماهگی آرتین خان اول

ماه من، یکی یدونه ام. یکماهه دیگه هم سپری شد. روز به روز شیطونی هات بیشتر میشه. البته میگم شیطونی نه در اون حد. اما انقدر آروم بودی الان کمی شیطنت هم به چشممون میاد.     سی و هفت ماهگیت مبارک عسل مامان        دوست دارم عاشدتم دیوونتم    عزیز ترینم. پنجشنبه و جمعه رفتیم آهار خونه ویلایی خاله زهرا اینا که خیلی خوش گذشت. شما و اشکان و ماهان  کلی با هم خوش گذروندیم که فعلا عکسی در دسترس ندارم. اما به محض رسیدن به دستم میزارم. شنبه هم با مهیار جون و مامان سوده رفتیم خانه بازی مجتمع بوستان و جای بقیه دوست جونی دیگه که قرار بود بیان و نتونستن خالی بود....
14 مهر 1393

تولدی دوباره ...

قربون پسری بشم من تولدات بالاخره تموم شد. سه شنبه هفته پیش یه تولد با دوستای وبلاگی داشتیم که خیلی خیلی خوش گذشت. بماند که شما وروجکا گاهی دعوا می کردید و گاهی بازی.    بله سه شنبه گذشته 1 مهر 1393 یه دورهمی گرفتیم. البته نمی خواستم اسم تولد رو بزارم که دوست جونیا به زحمت نیفتن. هرچند که کلی هم زحمت کشیدن. اون روز تا ساعت 12 سرکار بودم، مرخصی گرفتم. دوجا برای کیک رفتم که گفتن کیکامون عصر آماده میشه و من بیخیال کیک شدم. اومدم مهد دنبالت و اومدیم خونه. سر راه هم یک کم خرید کردی کردیم. کل این مهمونیو خودم تنهایی برپا کردمش. از خرید گرفته دتا مرتب کردن خونه و غذا و ... البته وسط هفته بود و نمی تونستم بیشتر ...
8 مهر 1393

عکسهای آتلیه

یه دونه من بهت گفته بودم 11 اردیبهشت رفتیم اتلیه و 8 خرداد برای انتخاب عکس رفتیم. 8 تیر خاله سارا زحمت کشیدن و رفتن عکساتو گرفتن. اما این مامان تنبل عکساتو نزاشته. جیگرم ببخشید. و اینم عکسای یدونه من ...
6 مهر 1393

جشن تولد سه سالگی آرتین خان اول با تم خرسهای مهربون

عزیز دل مامان سلام سلام خوبی خوشی. الهی همیشه شاد و سلامت باشی. عزیز دلم مجدد تولدت رو تبریک میگم. الهی سالهای طولانی رو با موفقیت و سلامتی و عاقبت بخیری پشت سر بزاری. همون طور که الان پسر خیلی خوب و آقایی هستی بزرگ هم شدی همینطوری بمونی. و اما تولد: امسال دو تا تولد گرفتیم یکی بجنورد و یکی  تهران. که برات میگم. امسال تولدت افتاد روز پنجشنبه و ما هم تولدت رو تو روز خودش گرفتیم یعنی 13 شهریور 1393. تم تولدت رو بخاطر رنگای شدش تم خرسهای مهربون در نظر گرفتم. و صد البته شدیدا علاقه مند هستی بهشون. روزی یکبار حتما سی دی خرسای مهربون رو میبینی. اسماشونو هم خیلی خوب بلدی. در همین راستا برای لباس ...
22 شهريور 1393

تولد سه سالگی آرتین خان اول

آرتین نازنینم تولدت عزیزم پراز ستاره بارون پر از باد کنک و شوق، پر از اینه و شمعدون الهی که همیشه واسه تبریک امروز بیان یه عالم عاشق، بیاد هزار تا مهمون عشق مامان، با دو روز تاخیر تولدت رو تبریک میگم. آخه حسابی درگیر کارای تولدت بودم. انشالله به زودی میام با پستی پر از عکس تولد فعلا خیلی کار ریخته رو سرم. دوست دارم عاشقتم هزارتا ...
15 شهريور 1393

سی و پنج ماهگی آرتین خان اول

عزیز دل مامان دیروز35 ماهه شدی. دیروز نتونستم پستتو بزارم. با تاخیر 35 ماهگیت مبارک. البته تبریک شفاهی گفته بودم ها  عزیز من گل من 35 ماهگیت مبارک عزیزکم کمتر از یکماه به تولدت مونده. تم تولدتو آماده کردم. فقط مونده چاپشون کنم. خیلی ذوق دارم ببینم چطور در میاد از کار. از طرفی هم استرس دارم. دوست دارم همه کارا زودتر انجام شه و همه چی به خوبی پیش بره. انقدر دیر به دیر آپ میکنم که اصلا یادم میره چیا رو نوشتم و چیا رو ننوشتم. اول از همه عید فطر رو تبریک میگم و امیدوارم روزه نمازای همه قبول باشه. و مخصوصا نمازهای شما که خیلی خوشگل کنار من یا بابا می ایستادی و نماز میخوندی. قربون اون دستای کوچول...
14 مرداد 1393

سی و چهارماهگی آرتین خان اول و یه قراره دیگه

عزیز دلم دیروز سی و چهار ماهت تموم شد و کم کم داریم به جشن تولد نزدیک میشیم. کمتر از دو ماه دیگه مونده. الهی جشن تولد سی و چهار سالگیتو برات بگیرم عشقم. گل من 34 ماهگیت مبارک   مامانی پارسال که روزه میگرفتم هلاک میشدم از بیخوابی. ولی امسال خیلی پسر خوبی شدی. با هم میریم خونه. برات سی دی میزارم با یه شیشه شیر و خوراکی. تو هم بی سر و صدا میشینی سی دی میبینی. اصلا اذیت نمیکنی. منم راحت میخوابم. بماند که یه وقتایی میای میسگی بیا پیش من بخواب.   اگه کاری کنی دعوات کنم، میگی من ناراحتم و میری تو اتاق و در رو میبندی. قربون قهرت بشم من. اگر هم کار بدی کنی با صدای بلند بهت بگم "آرتین" زودی میای منو ن...
14 تير 1393

آرتین در اردیبهشت و خرداد 93

نازدونه مامان 11 اردیبهشت رفتیم نمایشگاه کتاب و چندتا کتاب و سی دی و بازی برات خریدم. آخراش خسته شده بودی حسابی و همش قر میزدی. اینم شما در حال بازی با جورچینت 15 اردیبهشت دومین قرار وبلاگی با دوست جونای شما و من بود. که قرار ساعت 5 پارک رازی بود. حدود ساعت 5:20 دقیقه رسیدیم. البته با کلی بدو بدو. آخه یه خورده برای ماهم مسیرش دور بود و هم اینکه اون سمتها رو بلد نبودم. و همچنین از سر کار یکساعت مرخصی گرفتم و اومدم دبال شما مهد کودک و بدو بدو حاضر شدیم. خلاصه که کلی دوندگی داشتم تا برای دیدن دوستامون بریم.   خاله زهرا مامان ایلیا تا یه جایی تو پارک اومد دنبالمون و ما رو ب...
26 خرداد 1393