آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

سی و پنج ماهگی آرتین خان اول

1393/5/14 8:46
نویسنده : مامان آرتین
1,350 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان دیروز35 ماهه شدی. دیروز نتونستم پستتو بزارم. با تاخیر 35 ماهگیت مبارک. البته تبریک شفاهی گفته بودم ها چشمک

عزیز من گل من 35 ماهگیت مبارک

عزیزکم کمتر از یکماه به تولدت مونده. تم تولدتو آماده کردم. فقط مونده چاپشون کنم. خیلی ذوق دارم ببینم چطور در میاد از کار. از طرفی هم استرس دارم. دوست دارم همه کارا زودتر انجام شه و همه چی به خوبی پیش بره.

انقدر دیر به دیر آپ میکنم که اصلا یادم میره چیا رو نوشتم و چیا رو ننوشتم.

اول از همه عید فطر رو تبریک میگم و امیدوارم روزه نمازای همه قبول باشه. و مخصوصا نمازهای شما که خیلی خوشگل کنار من یا بابا می ایستادی و نماز میخوندی. قربون اون دستای کوچولو هنگام قنوت

 

توی ماه رمضون رفتیم خونه همکار قدیمی و دوست جون مامان. دوستای دیگمون هم بودن.تو هم مثل همیشه آقا بودی. گیر دادی دختر عمو الیاس رو بزاریم رو پات. این هم عکس:

یه روز عصری بردمت حموم. بابا شب میخواست بره دوش بگیره. گفتی منم میام. منم اجازه ندادم. و این هم عکس العمل جنابعالی بعد از نرفتن حمام:

نهم تیر هم تولد آجی محدثه (دخترعموت) بود. ما هم رفتیم تولد. تو هم که عشق بچه ها رو داری. کلا جایی که بچه هست با من کاری نداری.

همیشه قبل افطار شامتو میدادم که خودمون راحت افطار بخوریم. شما هم میومدی و میشستی و میگفتی: "نون پنیر بده با خاکشیر". هرجا هم افطاری می رفتیم اینا رو چک میکردی. ""گدو (گردو) ندارن؟ خاکشیر ندارن؟". ما هم میگفتیم نه ندارن. می گفتی: "پس چی دارن". البته خیلی آروم میگفتی ها که کسی نفهمه. قربون اون شکل ماهت

تعطیلات عید فطر رو رفتیم مشهد پیش مامان فاطی و بابایی و دایی ها و خاله جون. یکشنبه ساعت 2 اومدم مهد دنبالت. بعد هم رفتیم دنبال بابا احسان و راه افتادیم به سمت مشهد. ساعت 2 صبح رسیدیم. جالب اینجاس که اصلا اذیت نکردی. از اول تا اخرش نشستی تو صندلیت. با اینکه برات جا درست کرده بودم تا موقع خواب رو صندلی ماشین راحت دراز بکشی و بخوابی، ترجیح دادی تو صندلیت بشینی و بیرونو ببینی تا خوابت ببره.

وقتی رسیدیم اونجا همه بیدار بودن. سحری روز آخر رو کنار خونواده خودم خوردیم و خوابیدیم. البته شما تا 5/5 بیدار بودی. آخه تو ماشین حسابی خوابیده بودی. عزیزکم

خیلی بهت خوش گذشت. استخرتو برده بودیم اونجا کلی آب بازی کردی.

یه روز هم نشستیم با هم نقاشی کار کردیم. معمولا تو خونه باهات کار نمیکنم. آخه تو مهد خسته میشی دیگه. اینکار رو انجام میدن. فقط دفترنقاشیتو میدم و شروع میکنی به خط خطی 

یه روز هم رفتیم الماس شرق و کمی خرید کردیم. از اونجا برات یه توپ و سبد بسکتبال خریدیم. که چون بلد نبودی همش تقلب می کردی و می رفتی از جلو توپ رو مینداختی تو سبد. دور پذیرایی دور میزدی و میومدی می زدی تو دست من و بابا. عاشقتم جوجه من

از این کلبه خیلی خوشت اومده بود.

شنبه 11 مرداد تولد من بود. ما هم جمعه رفتیم شاندیز باغ عموی من. بابا هم منو سورپرایز کرد. برام کیک خریده بود. جوجه هم گرفته بود و اونجا خودش درست کرد. مامان فاطی هم برامون پلو آتیشی درست کرد. بسیار عالی. دست همشون درد نکنه. عکسای باغ و تولد

عکس اول تازه از خواب بیدار شده بودی خیلی سر حال نبودی. اما بعدش انقدر دویدی و توپ بازی کردی که نگو

شب هم رفتیم طرقبه بستنی خوردیم. تو هم خسته و خواب آلو

اینم خواب آرتین خان تو ماشین در راه برگشت.

آرتین خان وقتی از مهد برمیگرده خونه 

اینم دوتا دیگه از ژستای پسر طلا

فعلا چیز بیشتری یادم نمیاد تا برات بنویسم. اگه یادم اومد تو پستای بعدی می نویسم. البته عکسای اتلیه تو گرفتم که خیلی هم ناز شده. تو پست بعدی میزارم برات.

 

پسندها (7)

نظرات (18)

ҳ̸Ҳ̸Ҳ̸ҳ دختربهاری ҳ̸Ҳ̸Ҳ̸ҳ
14 مرداد 93 10:04
سلام عزیزم 35ماهگیت مبارک دوسست دارم راستی باتبادل لیتک موافقی؟
مامان آرتین
پاسخ
بله. اما متاسفانه نميتونم خيلي بهت سر بزنم. اما سعي خودمو ميكنم. يه مقدار سرم شلوغه
نسیم مامی باربد
14 مرداد 93 21:14
وای فدای این پسر ناز سغیده جان دوست جونم بازم تولدت مبارک ایشالله همیشه در کنار هم خوش باشید عزیزم دست آقا احسانم درد نکنه با سوپرایز قشنگش
مامان آرتین
پاسخ
ممنون عزيز دلم. باربد طلا رو ببوس
مامان بردیا اریایی
16 مرداد 93 15:23
مبارکه ارتین جون 35 ماهگیت به ماهم سر بزنید اگه دوست داشتین
مامان آرتین
پاسخ
ممنون به ما سر زدين. چشم
دایی مرتضی
17 مرداد 93 0:43
به به به چه پست طولانی و خوب و پر خاطره ای بسیار لذت بردیم مرسی از مامان نی نی بخاطر این پست خوب خوشبختانه همه این روزا رو کنارشون بودم و از نزدیک می بینم
سارا
17 مرداد 93 18:35
چه عکساااای قشنگیی ی ی ی ی ی... اون عکس گل پسر بعد از اجازه نداشتن برای حموم هم عااااااااالی بود )))) سعیده جون؛ چقددددر خووودت ناز شدی... خوشگل بودی خوووشگل تر شددددی هم برای خودت هم برای گل پسرت حتما اسفند دود کن!
مامان آرتین
پاسخ
ممنون عزيزم. چشات قشنگ ميبينه
بابا
18 مرداد 93 22:02
جیگر بابا روز به روز بزرگتر و بامزه تر میشه و مامانش هم همیشه هواشو داره شیطون بلا نزدیک میشه به پایان 3 سالگی دوست دارم بابایی
مامان آویسا
20 مرداد 93 18:38
35 ماهگيش مبارك خوشگل پسر ماشالله هر روز ناز تر ميشه ووي چه ناز قهر كرده خيلي نازه تولد ماماني هم مبارك
مامان آرتین
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان زری
21 مرداد 93 3:01
سی و پنج ماهگیت مبارک وروجک طلا انشاالله همیشه شاد و خوشحال و خندون باشی عزیزم نبینم دیگه ناراحتیت رو از حموم نرفتن سعیده جون تولدت مبارک عزیزم انشاالله صد و بیست ساله بشی در کنار خانوادت شاد باشی راستی مردادیا رو عشقه
مامان آرتین
پاسخ
ممنون زری جونم
شقایق.مامی ارشان
24 مرداد 93 14:52
گل نازم ماهگردت مبارک یه سری عکس دیده بودم ولی بازم کلی کیف کردم، عشقمی بووووووس
مامان آرتین
پاسخ
ممنون خاله جون
پگاه مامان آرتین
27 مرداد 93 1:16
عزیزم مبارکه.ایشالا تولدم عالی برگزار می شه.راستی رفتین بیرون به منم اطلاع بدید ببوسششششششششش
مامان آرتین
پاسخ
چشم حتما پگاه جونم
زينب مامان آرتين
28 مرداد 93 2:12
سلام به آرتين جوووووونم و مامان مهربونش.35 ماهگيت مبارك عزيزم
مامان آرتین
پاسخ
مرسی عزیزم
رضا
7 شهریور 93 21:45
سلام گل گلاب
رضا
7 شهریور 93 23:26
سلام خوبی
مامان آرتین
پاسخ
ممنون رضا جون آرتین خوبه
رضا
8 شهریور 93 0:29
آرتین چرا گریه کردی دلم برات سوخت
مامانی آرشیدا
8 شهریور 93 11:40
آرتین جونم تولدت مبارک . تولد تولد تولدت مبارک
مامان آرتین
پاسخ
ممنون خاله جونم
مامان ماني جون
14 شهریور 93 21:05
آرتين جونم تولدت مبارك
مامان آرتین
پاسخ
ممنون خاله مهربون
مینا مامان آرمانی
16 شهریور 93 17:34
تولدددددت مبارررررررررررررررک عزیز مممممممممممن ایشالا تولد 120 سالگیت
سحر
26 شهریور 93 11:14
تولدت مبارک عزیزم.