آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

آرتین در اردیبهشت و خرداد 93

1393/3/26 8:24
نویسنده : مامان آرتین
1,450 بازدید
اشتراک گذاری

نازدونه مامان

11 اردیبهشت رفتیم نمایشگاه کتاب و چندتا کتاب و سی دی و بازی برات خریدم. آخراش خسته شده بودی حسابی و همش قر میزدی.

اینم شما در حال بازی با جورچینت

15 اردیبهشت دومین قرار وبلاگی با دوست جونای شما و من بود. که قرار ساعت 5 پارک رازی بود.

حدود ساعت 5:20 دقیقه رسیدیم. البته با کلی بدو بدو. آخه یه خورده برای ماهم مسیرش دور بود و هم اینکه اون سمتها رو بلد نبودم. و همچنین از سر کار یکساعت مرخصی گرفتم و اومدم دبال شما مهد کودک و بدو بدو حاضر شدیم. خلاصه که کلی دوندگی داشتم تا برای دیدن دوستامون بریم.

 

خاله زهرا مامان ایلیا تا یه جایی تو پارک اومد دنبالمون و ما رو برد پیش دوستامون.

تو این قرار ایلیا جون و مامان زهرا، ارشان جون و مامان شقایق، آواجون و مامان خدیجه، سماجون و مامان شیرین و مهیارجون و مامان سوده بودند.

خاله زهرا زحمت کشیده بودن و برامون کاکا درست کرده بودن. چای و زیرانداز هم ما بردیم. که خیلی کاکا با چای مزه داد. دست خاله هنرمند درد نکنه.

قرار بود براتون سیب و موز و بیسکویت و آبمیوه ببریم. که فقط آبمیوه و بیسکویت خوردین و میوه هاتون موند.

اول نشستیم و چای و کاکا خوردیم شما هم خوراکیهاتونو خوردید و با بادکنکهایی که خاله سوده براتون آورده بود کلی بازی کردی.

ناگفته نماند ایلیا توپ آورده بود و کلی سر توپ با هم کلنجار رفتید.

بعدش رفتیم به سمت شهربازیش که البته سوار نشدین فقط بستنی و این فوت فوتکها رو براتون خریدیم. شما که کلا بستنی دوست نداری در حد یکی دو قاشق. اما حسابی با فوت فوتکه سرگرم شدی. چون تا حالا برات نگرفته بودم کلی تلاش کردی تا تونستی. آفرین پسرم.

اینم عکسای اون روز

آرتین، ایلیا، مهیار

آرتین و ایلیا

ایلیا و آرتین

آرتین و تلاش برای یادگیری کار با فوت فوتک

آرتین در حال بازی با فوت فوتک

اینم سه جوجه آرتین، ایلیا و مهیار در حال خوردن بستنی و بازی

رفیقای جون جونی

بچه ها در حال بازی و ما هم وسط چمنا مشغول خندونک

اینم اوا گلی خواب و آرتین جیگر و سماجون همراه ماماناشون

ارشان طلا و مامانیش، خاله زهرا، مهیار سرآشپز و مامانیش

26 اردیبهشت ماشینتو برای اولین بار بردیم پارک و کلی بازی کردی. خیلی دوست داری ماشینتو. تا میگم بریم پارک. میگی: "ماشین قمز ببییم"

23 اردیبهشت مصادف با روز پدر خونه عمه ندا مراسم سیسمونی بود. بابا هم شما رو برد آرایشگاه. مبارکت باشه پسرم.

سه شنبه 30 اردیبهشت با خونواده عمو و فرید و عمو محمود (دوستامون) رفتیم شمال (چالوس). هر کدومشون هم یک پسر داشتن. اشکان جون و باربد جون. کلی با هم بازی کردین و خوش بودید. جالبه اصلا اذیتم نکردی خدا رو شکر. امیدوارم همیشه همینطور بمونی. کنار دریا که رفتیم خیلی خوشحال بودی و همش دوست داشتی بری آب بازی. خلاصه یک کم آب بازی کردی. بیشتر عکسامون هم تو دوربین عمو فریده من چندتا عکسی با گوشیم گرفتم.

سه شنبه رفتیم و جمعه برگشتیم. خدا رو شکر خیلی بهمون خوش گذشت.

این هم چند تا عکس:

بابا و ارشان

شما و اشکان که کلی رو تخت بازی کردین

و اما قرار بعد:

11 خرداد قرار بعدیمون بود باز هم پارک رازی. که باز هم منو شما 5/5 رسیدیم. البته آخرین نفر نبودیم خاله سوده و مهیار جون دیرتر از ما اومدن.

ما که رسیدیم دیدیم به به مراسم 33 ماهگی ایلیا جونه. منم گفتم عهههه آرتینم دو روز دیگه 33 ماهه میشه. 

خاله زهرا کلی زحمت کشیده بود. یه درختچه جایی که نشسته بودیم بود که تزئینات رو انجام دادیم جشن با تم انگری برد. خاله زهرا کیک و شربت آورده بودن. جا داره از باباعلی ایلیا هم تشکر کنیم. اونروز خیلی بابت جشن زحمت کشیده بودن.

نفرات حاضر در این قرار: آرتین، ایلیا، ارشان، آوا، مهیار، مشکات (عضو جدید)، امیرحسین (دوست ایلیا) همراه مامانای مهربونشون

خاله سوده هم زحمت کشیدن برامون الویه آوردن. دست گلشون درد نکنه واقعا عالی و خوشمزه

ارشان عزیز من در حال نگاه کردن به کیک

آوا جیگره و مامان گلش

اینم پسر خودم که هر دفعه که دوستاتو میبینی اولش غریبی میکنی و از من جدا نمیشی. تا یک کم یخت باز شه.

تزئینات جشن

کیک تولد

ایلیا و آرتین (البته شما هنوز خجالت می کشیدی) و گوشه تصویر مشکات خانم خانما

وااااااااای عاشق این عکس مهیارم

شما که اصلا الویه نخوردی و همش در حال بازی با بادکنک

مشکات خانوم که واقعا آروم و خانم بود.

این عکس دسته جمعیه خودمون

همچنین خاله زهرا به عنوان گیفت بهتون دفترنقاشی با تم انگری برد دادن. دست گلشون درد نکنه

و اما قرار بعدیمون هم امروزه. لحظه شماری میکنم برای دیدار.

و البته تو دوماه اردیبهشت و خرداد 4 تا نی نی به دوستات اضافه شدن

اولی دختر دختر خاله من مینو جون: 2 اردیبهشت تولد ارنواز نازنین

دومی: دختر عمو الیاس همکار سابقم و جز دوستای خوب ما: 17 اردیبهشت تولد بهار نازنین

سومی پسر عمه ندا: 10 خرداد تولد ایلیا جون

و چهارمی دختر همکارم آقای اسلامی: 18 خرداد (البته مطمئن نیستم روزشو) تولد آوا خانم

پسندها (6)

نظرات (21)

سارا
5 تیر 93 18:26
ای جااااانم.... این گل پسرت رو یه مـــــــــــــاچ گنده بکن از طرف مـــــــــــن سعیده جوووون عکاس های قشنگی بود کیف کردم
مامان آرتین
پاسخ
ممنون سارا جون لطف داری
زهرا مامان ایلیا جون
6 تیر 93 2:39
عزززیز دل خاله فدای اون قشنگی هات مبارکت باشه هر چی که از نمایشگاه خریدی
مامان آرتین
پاسخ
مرسی خاله مهربونم
زهرا مامان ایلیا جون
6 تیر 93 2:40
من که هیچ وقت از دیدارتون سیر نمیشم نوش جونتون کاری نکردم که دست شما درد نکنه بابت چای و زیر انداز
مامان آرتین
پاسخ
اختیار دارین کاری نکردم
زهرا مامان ایلیا جون
6 تیر 93 2:43
به به پسملی رو نگاه با ماشین قرمزش ببخشین عاقا شما گواهینامه داری نشستی پشت فرمون کوتاهی موهات هم مبارک عززیزم عکسهای لب دریا تون خیلی قشنگه الهی همیشه شاد باشین
مامان آرتین
پاسخ
مرسی خاله جون از نظرات قشنگت
زهرا مامان ایلیا جون
6 تیر 93 2:44
اخ جووون بازم قرار نوش جونتون عزززیز دلم دست شما هم درد نکنه بابت شیرینی هااا که من اخرشم نرسیدم بخورم به ما که خیلی خوش گذشت امیدوارم به شما هم خوش گذشته باشه
مامان آرتین
پاسخ
بلههههههه درکنار شما میشه خوش نگزره
زهرا مامان ایلیا جون
6 تیر 93 2:46
قدم این نی نی ناز هاا هم مبارک
مامان آرتین
پاسخ
مرسی خاله جون
مامان آرتین (الهه)
6 تیر 93 17:48
سلام به گل پسر خوشتیپ خودم. میبینم که حسابی بهتون خوش میگذره جای ما خالی آرتین نازم همه جوره نازی ، موی بلندوکوتاه فرقی نداره
مامان آرتین
پاسخ
جاتون واقعا خالی خیلی خوش گذشت
پگاه مامان آرتین
6 تیر 93 22:43
عزیزم مبارکه.مامان فرهنگیت منو کشته.قرارمی ذارید وماروخبرنمی کنیددددددددددددددددددداشتیممممممممممممممممممممم ببوس پسریو
مامان آرتین
پاسخ
پگاه جون خوشحال میشیم ببینیمت. فکر نمی کردم بخوای بیای.
♥مرجان مامان آران و باران♥
8 تیر 93 12:34
سلام عزیز دلممم همیشه به شادی دوستیا هم پایداررر بببوس گل پسریوووووووووووووو ایشالا همدیگرو ببینم بوسسسسسسسسس
مامان آرتین
پاسخ
انشالله منم دوست دارم زودتر ببینمت. بچه ها رو ببوس
هنرمند
9 تیر 93 8:46
بار خدایا؛ وسوسه های نفس نگذاشت، جانم در نهر رجب تطهیر شود؛ از در آویختگان درخت طوبای شعبان هم که نبودم؛ ترحم فرما و در دریای رحمت رمضانت مستقرم نما...
سحر
12 تیر 93 16:37
__000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__* ______________**
سمانه مامان پارسا جون
13 تیر 93 13:43
سلام عزیزم خوبید؟ طاعاتتون قبول گل پسرمون خوبه؟ چه عکسهای خوشگلی چقدر موهاش ناز شده حیف نبود کوتاه کردید ولی بامزه تر شده این جیگر عکسهاش خیلی ناز بود
مامان آرتین
پاسخ
مرسی خاله جون. دوباره بلند میشه دیگه تابستونه و هوا گرم
خدیجه مامان آوا
16 تیر 93 0:28
ارتین گلم عزیزم همیشه خوش باشی خیلی خوش گذشت دست زهرا خانوم و باقی خانومها درد نکنه سعیده جون چقدر اتفاق های خوبی براتون افتاده تو این ماه همیشه شاد باشی عشقم
مامان آرتین
پاسخ
مرسی خدیجه جون برام نظر گذاشتی
مامان رها
16 تیر 93 10:37
به به مبارک باشه همش زیباست
مامان آرتین
پاسخ
مرسی گلم.
دنیا
27 تیر 93 19:23
مامان آرتین نی نی خیلی خوشگلی دارین خدا حفظش کنه ایشالله یه اسپند براش دود کنین.به منم یه سر بزنین خوشحال میشم
مامان آرتین
پاسخ
ممنون عزیزم به ما سر زدید
ҳ̸Ҳ̸Ҳ̸ҳ دختربهاری ҳ̸Ҳ̸Ҳ̸ҳ
14 مرداد 93 10:05
منم جورچین اهن ربایی خرسی رو دارم... خخخخخخخخخ
سمانه
29 آبان 94 15:19
وااای ماشالله چه پسر نازی دارین شما اسپند یادتون نره حتما حتما خوش بحال ارتین خان و مامانش که این همه دوستای خوب دارن اون دوستش هم اقا ارشان خییلی نازه میتونم بپرسم ایشونم وبلاگ داره که بهش سر بزنم ؟؟؟ اگه داره ادرسش چیه!!!
مامان آرتین
پاسخ
تو لینکام هست عزیزم به اسم ارشان پرنس پیشی
سمانه
18 آذر 94 15:14
ممنون که جواب دادین خانومی ولی رمز داره میتونم رمزشم داشته باشم؟؟؟ اگه میشه برام کامنت بزارید مر۳۰
مامان آرتین
پاسخ
عزیزم اگه منظورتون رمز وبلاگ ارشان جونه لطفا از خودشون بپرسید ما اجازه نداریم رمز بدیم. شرمنده
سمانه
10 دی 94 23:15
اخه من نمیتونم وارد وبلاگشون بشم منم منظورم این بود که شما بهشون بگید اگه مشکلی نبود ممنون میشم اگه لطف کنی عزیزم
مامان آرتین
پاسخ
چشم عزیزم ادرس وبلاگتون رو بزارید بهشون پیغام میدم براتون رمزو بفرستن
سمانه
13 دی 94 2:15
ممنون خااانمی خیییلی لطف کردی حتما بهشون اطلاع بدین بازم ممنوووووون
سمانه
31 فروردین 95 14:59
عزیزم من هنوز منتظرما ::::::(((((((((((((( اطلاع دادین ؟
مامان آرتین
پاسخ
بله ایشون گفتن دیگه نمینویسن تو وبلاگشون