آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

دوسالگی آرتین خان اول

فرشته مهربونم دومین سالگرد زمینی شدنت مبارک بازم شادی و بوسه، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق، تو با خنده شکفتی با یه گریه ی ساده، به دنیا بله گفتی ببین تو آسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستی و چشمات بهونه س واسه خوندن همین شعر و تر...
17 شهريور 1392

بیست و سه ماهگی آرتین خان اول

مهربونم بیست و سه ما رو در کنار هم هستیم و هرچه پیش میریم به من وابسته تر میشی. عشقم بیست و سه ماهگیت مبارک . مقداری از کارای تولدت رو انجام دادم. باید زود تکمیلش کنم. آخه فقط یکماه مونده. استرس من هم شروع شده. و شیرین زبونیهای آرتین مامان نمی دونی وقتی حرف میزنی من چه حالی میشم. برای هر کلمه جدیدت کلی ضعف و غش میکنم. محکم فشارت می دم و کلی می بوسمت. ماماش (مامانش - وقتی بخوای کاری برات انجام بدم و می خوای این موضوع رو به یکی دیگه بفهمونی. این موضوع برای بابا هم صادقه (باباش)) بخو (bokho)  = بخورم یا بخور بیگ (big) = بگیر   (شب که میخوای بخوابی، گیر میدی "مامان بیگ" یعن...
13 مرداد 1392

بیست و دوماهگی آرتین خان اول و کلی خبر

جونم، قلبم، نور دو چشمم، آرامش وجودم بیست و دو ماهگیت مبارک خبر دارم حسابی. آخه این مدت نتونستم برات پست جدید بذارم. سر کار دوتا پروژه بزرگ گرفتیم و حسابی سرم شلوغه، تو خونه هم که نمیتونم از دست شما لپ تاپ روشن کنم. هرچند خودت در لپ تاپ رو باز میکنی و روشنش می کنی. انقدر دکمه میزنی که سرو صدای لپ تاپ در میاد. میام ببینم چه کردی که متوجه میشم خواستی رمزش رو بزنی هزار تا حرف و عدد تایپ کردی. ای شیطون. و اما یه خبر خیلی مهم: بالاخره می می خوردن تموم شد. جمعه 1392/04/07 ساعت 9 صبح آخرین مرتبه شیرخوردی. مصمم بودم از شیر بگیرمت. البته دیگه یه ماهی بود روزها نمیخوردی و عادت کرده بودی. جمعه شب خیلی گریه کردی. ولی ن...
13 تير 1392

بیست و یکماهگی آرتین خان اول

دردونه ام بیست و یک ماهگیت مبارک گل مامان تو این بیست و یکماه خیلی کارا یاد گرفتی. دیگه ماشالله برای خودت مردی شدی. دو شبه بدون اینکه می می بخوری می خوابی. البته شب یک کم ناخنک می زنی. راستش پس از حدود 20 روز که فقط شبها شیر میخوردی، تصمیم گرفتم شبها رو هم کمتر کنم. برای همین رو آوردم به داروی تلخک که از داروخونه گرفتم. این دارو که الحق و الانصاف به درد بخحوره برای جلوگیری از ناخن جویدن و شیر خوردنه. خیلی کمک میکنه. چندبار خوردی و گفتی "اخ". دیگه نخوردی. شب هم خودت جلوی تلویزیون خوابت برد. شب که خواستم بهت می می بدم فقط یک کوچولو خوردی. ولی دیشب خیلی تو خواب شیر خوردی. بعدا فهمیدم تشنه ات بوده. البته دوباره دیشب حالت بد شد...
13 خرداد 1392

بیست ماهگی آرتین خان اول

عزیز دلم   بیست ماهگیت مبارک دیروز بیست ماهه شدی و به قول دایی مرتضی امیدوارم عدد زندگیت همیشه 20 باشه. دست دایی مرتضی درد نکنه، تقریبا تنها کسیه که اکثر ماهگردهاتو تبریک میگه. خیلی دوست داره. هر از گاهی هم یه sms میده و یه حرف از شما رو برام میفرسته. معلومه که اونموقع به یادت افتاده. دیروز صبح رفتیم نمایشگاه کتاب و برات کتاب و بازی فکری خریدیم. توی پست بعد عکسهاشون رو میذارم. بعد از ظهر هم برای اولین بار با دوچرخه بردیمت پیاده روی، رسیدیم به یه پارک کوچولو. تو هم عاشق سرسره. با نارضایتی بر گردوندیمت. ولی لج کردی و ننشستی روی دوچرخه. در ضمن دوباره بیرون روی پیدا کردی. مکرر نیست ولی ه...
14 ارديبهشت 1392

نوزده ماهگی آرتین خان اول

عزیز دلم نوزده ماهه شدی. خوشگل مامان 19 ماهگیت مبارک.  نوزده ماهگیت مبارک فدای تو بشم من. انشالله تولد 19 سالگیت فرشته نازنینم. روزها پی هم میگذره و شما بیشتر به من وابسته میشی. مخصوصا از نظر شیر خوردن. امیدوارم راحت بتونم از شیر بگیرمت و خیلی اذیت نشی. روز به روز کلمات بیشتری یاد می گیری. از دیگر کلماتی که فراموش کردم بگم. "سوبابا" یا "سوبا" هستش که به سوئیچ میگی. "پیستَه" به معنای پسته به ماشین میگی ماشین. ولی وقتی میخوای رانندگی کنی میگی: "دی دید". ...
14 فروردين 1392

هجده ماهگی آرتین خان اول

خوشگل ترین پسر دنیا هجده ماهگیت مبارک   فونت زيبا ساز امروز باید می بردیمت واکسن 18 ماهگیت رو بزنیم. ولی چون داری دارو می خوری گذاشتیم برای چند روز دیگه که کاملا خوب شی. انشالله.   اینم یه عکس بعد از مریضی آرتین. خیلی لاغر شده پسرم. از این روزها بگم که بعد از یک هفته از دیروز رفتی مهد کودک. امروز هم ازتون عکس نوروز گرفتن. راستی سه روزی هست که تو دهنت برفک زده. علتش رو نمیدونم، اوایل اذیت می شدی ولی خدا رو شکر بهتری. خدا رو شکر که مهد نبودی اینطوری شد. آخه تا یک کم مریض هم میشی، میگن از مهده. حالا چی میگن؟  . بعضی ها میگن یه چیزه کثیف گذ...
13 اسفند 1391

هفده ماهگی آرتین خان اول

مرد کوچولوی خونمون هفده ماهگیت مبارک   هفده ماه رو در کنار هم گذروندیم. هم روزهای شادی و سلامتی داشتیم و هم متاسفانه اخیرا روزهای سرماخوردگی و ویروس و ... . دردونه مامان. الان تو مرد خونه ما هستی. بابا دیشب رفت ماموریت و یکهفته شما مرد کوچولوی خونه ما هستی. بابا موقع رفتن بهت گفت: "مواظب مامانت باش و اذیتش نکن، باشه" و شما هم گفتی: "باش". فدای مرد کوچولوی خودم.  خیلی وقته وقت نمیکنم از کارهات بنویسم. ماشالله روز به روز بزرگتر و باهوشتر میشی. یکماهی بود که ناخوش احوال بودی. اول که بالا میاوردی (یک روز). بعد سرفه می کردی (یکفته) ...
13 بهمن 1391

شانزده ماهگی آرتین خان اول

١٦ ماه با عشق گذشت. نازنین من شانزده ماهگیت مبارک با 3 روز تاخیر اومدم تا برات پست بذارم. این چند روزه به اینترنت دسترسی نداشتم. دو روز تعطیلی آخر هفته رو با دوستامون رفته بودیم آهار (نزدیک فشم). بمیرم برات که سرفه می کنی و آبریزش داری. کمی سرماخورده بودی. هفته پیش بردمت دکتر گفت گلوت عفونت نداره به علت آلودگی هوا حساسیت پیدا کردی. هنوز هم خوب نشدی. خیلی مستاصلم. دلم برات میسوزه بد سرفه میکنی. به امید بهبودی شما پسر قشنگم.                                       راستی...
16 دی 1391