آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

هفده ماهگی آرتین خان اول

1391/11/13 20:50
نویسنده : مامان آرتین
711 بازدید
اشتراک گذاری

مرد کوچولوی خونمون

هفده ماهگیت مبارک

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

هفده ماه رو در کنار هم گذروندیم. هم روزهای شادی و سلامتی داشتیم و هم متاسفانه اخیرا روزهای سرماخوردگی و ویروس و ... .

دردونه مامان. الان تو مرد خونه ما هستی. بابا دیشب رفت ماموریت و یکهفته شما مرد کوچولوی خونه ما هستی. بابا موقع رفتن بهت گفت: "مواظب مامانت باش و اذیتش نکن، باشه" و شما هم گفتی: "باش". فدای مرد کوچولوی خودم. 

خیلی وقته وقت نمیکنم از کارهات بنویسم. ماشالله روز به روز بزرگتر و باهوشتر میشی.

یکماهی بود که ناخوش احوال بودی. اول که بالا میاوردی (یک روز). بعد سرفه می کردی (یکفته) که بردیمت دکتر و بهت شربت آزیروسین داد. بهت نساخت و اسهال شدی. بعد از چند روز دوباره دکتر. این دفعه دکتر گفت شیرخشک AL110 یا ایزومیل بخوره که کم لاکتوز هست. میوه و آبمیوه و چیزهای شیرین نخوره. ایزومیل برات گرفتیم که اصلا طعمش رو دوست نداشتی و همچنان بیرون روی داشتی. چهارشنبه پیش رفتیم مشهد. تو راه تب کردی و تمام شب تو قطار نخوابیدی. با استامینوفن و پاشویه آرومت کردیم تا اینکه جمعه شب ساعت 2 تبت بالا رفت و بردیمت بیمارستان. گفتن ویروسه و چیزیش نیست. برات شیرخشک AL110 گرفتیم. البته وقتی با من هستی خیلی کم شیرخشک میخوری. ولی برای معده کوچولوت بهتر دیدیم شیرخشک مخصوص برات بگیریم. هر 4 ساعت استامینوفن بهت دادم و خلاصه شنبه شب در راه برگشت تو قطار خوب خوابیدی. ولی همچنان تا روز سه شنبه بیرون رویت ادامه داشت و خدا رو شکر الان بهتری. البته اگر خیلی خودت رو به من نچسبونی تا سرما نخوری.

برو ادامه داستان

 

مرد کوچولوی خونمون

هفده ماهگیت مبارک

 فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

هفده ماه رو در کنار هم گذروندیم. هم روزهای شادی و سلامتی داشتیم و هم متاسفانه اخیرا روزهای سرماخوردگی و ویروس و ... .

دردونه مامان. الان تو مرد خونه ما هستی. بابا دیشب رفت ماموریت و یکهفته شما مرد کوچولوی خونه ما هستی. بابا موقع رفتن بهت گفت: "مواظب مامانت باش و اذیتش نکن، باشه" و شما هم گفتی: "باش". فدای مرد کوچولوی خودم. 

خیلی وقته وقت نمیکنم از کارهات بنویسم. ماشالله روز به روز بزرگتر و باهوشتر میشی.

یکماهی بود که ناخوش احوال بودی. اول که بالا میاوردی (یک روز). بعد سرفه می کردی (یکفته) که بردیمت دکتر و بهت شربت آزیروسین داد. بهت نساخت و اسهال شدی. بعد از چند روز دوباره دکتر. این دفعه دکتر گفت شیرخشک AL110 یا ایزومیل بخوره که کم لاکتوز هست. میوه و آبمیوه و چیزهای شیرین نخوره. ایزومیل برات گرفتیم که اصلا طعمش رو دوست نداشتی و همچنان بیرون روی داشتی. چهارشنبه پیش رفتیم مشهد. تو راه تب کردی و تمام شب تو قطار نخوابیدی. با استامینوفن و پاشویه آرومت کردیم تا اینکه جمعه شب ساعت 2 تبت بالا رفت و بردیمت بیمارستان. گفتن ویروسه و چیزیش نیست. برات شیرخشک AL110 گرفتیم. البته وقتی با من هستی خیلی کم شیرخشک میخوری. ولی برای معده کوچولوت بهتر دیدیم شیرخشک مخصوص برات بگیریم. هر 4 ساعت استامینوفن بهت دادم و خلاصه شنبه شب در راه برگشت تو قطار خوب خوابیدی. ولی همچنان تا روز سه شنبه بیرون رویت ادامه داشت و خدا رو شکر الان بهتری. البته اگر خیلی خودت رو به من نچسبونی تا سرما نخوری.

دیگه خیلی قشنگ با اسباب بازیهات بازی می کنی. اسباب بازیهات عبارتند از:

1. خونه سازی (که الته فقط روهم میچینی و میاریش بالا، برج میسازی) و حلقه هوش رو خیلی دوست داری. 

2. یک سک داری که پشتش دکمه داره (بابا برات از چین آورده)، از دمش میگیری و میاریش تو هال و دکمه پشتش رو مرتب میزنی. با بار اول شروع میکنه به چینی حرف زدن که نمیذاری حرف بدبخت تموم شه دوباره میزنی و میگه "بای"، روز از نو روزی از نو.


3. یکی دیگه از اسباب بازیهای مورد علاقت ارگت هست. که با خودت راه میبریش و هراز گاهی دکمه هاش رو میزنی و شادمان از کار خودت به راهت ادامه میدی.


4. یکی دیگه از اسباب بازیهات یه زرافه است که توپ میذاری جلوش. سرش رو فشار میدی توپ رو شوت میکنه.


5. البته ماشینها هم دوست داری و باهاشون بازی می کنی. 

6. توپ بازی هم که مخصوص پسرهاست و شما خیلی دوست داری.

7. و بهترین اسباب بازیهات ظروف آشپزخونس. در کابینت رو باز میکنی، یک ظرف یا در قابلمه یا شیشه های ادویه رو برمیداری و میشینی کف آشپزخونه باهاش بازی میکنی. به خدا دیگه از عهده مرتب کردن کابینتها برنمیام.

و اما از خوراکی مورد علاقه ات: چوب شور. هر وقت غذا نمیخوری بهت یه چوب شور میدیم، انگاری اشتهات باز میشه و شروع میکنی به غذا خوردن. گاهی اوقات از مهد هم که میایم. میذارم رو صندلیت و طول مدتی که میایم خونه نصف بسته چوب شور رو بهت میدم تا آروم باشی. وگرنه دوست داری بیای بغل من و می می بخوری. بنابراین همیشه تو خونه و ماشین این  خوراکی دوست داشتنی شما موجوده. از دیگر خوراکیها می تونم به ویفر و بیسکویت مادر اشاره کنم.

خیلی شیرین زبون شدی انشالله تو پست بعدی از شیرین زبونیهات برات میگم. عاشقتم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان مانی جون
13 بهمن 91 15:26
هفده ماهگیت مبارک
سعیده جون حسابی بهش برس و خودتو واسه واکسن 18 ماهگیش اماده کن
این بد ترین و سخت ترین واکسنه
البته تا روز بعد همون ساعتی که نزریق شده سخته و دیگه همه چی تموم اما واقعا سخته و عذاب آور
حتما از یکی کمک بگیر و خیلی هم مواظب باش
بهداشت به من گفت هر 8 ساعت شیاف بذار براش و منم همون کارو کردم اما باید 4 ساعت می ذاشتم و واسه همین تب مانی بالا رفت
گفتم از الان خودتو آماده کنی تا شوک نشی
ببوس مرد 17 ماههء خونه رو


وای خدای من راست گفتی. اصلا به فکرش نبودم. مرسی از راهنماییت
mosafer
13 بهمن 91 18:45
salam...artin khan! marde kuchulu 17 mgit mobarak ..bayad be babaeet migofti man dige 17 mahe hastam va mardi shodam niazi be sefaresh nadram


کار از محکم کاری عیب نمیکنه خاله جون

fateme mamane aileen
13 بهمن 91 18:46
azizam 17 mahegit mobarak marde kuchulu


مرسی خاله جون
مامان یزدان
14 بهمن 91 8:24



نسیم-مامان آرتین
14 بهمن 91 9:20
ای جون دلم 17 ماهگیت مبارک باشه گلم
سعیده جون من همیشه میگم خدا پدر کسی رو که چوب شورو ابداع کرده بیامرزه واقعا کار مارو راحت کرده راستی تازگیا آرتین عاشق بیسکویت ترد هم شده امتحان کن نتیجه میگیری:


یکبار بهش دادم خوشش نیومده باز هم امتحان میکنم.
فرزانه
14 بهمن 91 10:09
ای جانم قربونت برم عزیزمخیلی با مزه شدی عزیزدلم خاله جون!!!!!دلم غش رفت واست پسری!!!!!الهی بمیرم واست که مریض شدی عزیز خاله


خدا نکنه خاله جون
دایی مرتضی
14 بهمن 91 16:22
قربون این پسر برم با این شیرین زبونیش
ایشالا زودی خوب می شه

جای باباشم خالی نباشه



ممنون دایی جون
مامان آرتین (الهه)
15 بهمن 91 20:17
عزیز خاله 17 ماهگیت مبارککککککک ایشالا که زود خوب میشی گلم دوست دارممممممممم


مرسی خاله جون
مــــــــــــــــلی
16 بهمن 91 7:39
مرد کوچولووووو با این اسباب بازیهای خوشگلت 17 ماهگیت مبارک باشِ



ممنون خاله جونم
منا مامان الینا
17 بهمن 91 12:48
سلام عزیز دلم
17 ماهگیت مبارک قربون شکل ماهت
جشن قدمهات هم مبارک باشه
دست مامانی درد نکنه که اینقد واست زحمت میکشه
وای سعیده جون چه خوب که با وجود شاغل بودنت تونستی به این خوبی تدارک جشن آرتین جون رو ببینی و همه چی قشنگ و کامل بود
سعیده جون دعا کن الینای منم زودتر راه بیفته تا بتونم یه جشن خوب واسش بگیرم تو دلم مونده نه تونستم جشن تولد واسش بگیرم نه دندونی هیچی هی میگم بذار بزرگتر بشه حالش بهتر بشه تا خودش هم بتونه لذت ببره
آفرین به تو که اینقدر واسه آرتین خوب وقت میذاری

منا جونم انشالله هرچه زودتر الینا جونم راه بیفته و براش یه جشن مفصل بگیری.
رها مامان راستین
21 بهمن 91 16:26
مبارک مبارک امید وارم170 ساله بشی
مامان نیروانا
24 بهمن 91 8:28
عزیزم، الان بهتره آره!
هفده ماهگیت مبارک عسل! چه اسباب بازیای خوشگلی، به به!


خدا رو شکر خیلی خوب شده