آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

بیست و پنج ماهگی آرتین خان اول و تولد اشکان جون

پسر گلم امروز 25 ماهه شدی. هر روز کارهای زیادی یاد می گیری که از دستم برای نوشتن خارج میشه. عسل مامان 25 ماهگیت مبارک تو این مدتی که پست نذاشتم اتفاقات خوبی افتاد. 4 مهر عروسی دایی محمد بود. با قطار رفتیم و برگشتیم. و شما تو کل سفر عالی بودی. تا وارد کوپه می شدیم چشمت به آبمیوه افتاد و سریع گفتی: "آب بیمه". و تا یکی رو نمی خوردی دست بردار نبودی. خلاصه یک آبمیوه می خوردی و شروع می کردی به بازی. این هم چند تا عکس از عروسی دایی محمد:     شما و دایی محمد: تو عروسی خیلی بهانه گیری می کردی و می خواستی بغل باشی. ولی تا رفتی بغل دایی دیگه ساکت و آقا کنارش نشستی. دست بابا احسان هم درد نکنه. خی...
13 مهر 1392

اولین قرار نی نی وبلاگی در چهارمین نمایشگاه تخصص مادر و کودک

پسر خوشگل مامان روزر جمعه 22 شهریور ساعت 4 بعدازظهر به همت خاله زینب مامان امیرعلی و خاله فائزه مامان فاطمه یسنا، تو نمایشگاه بین المللی جلوی در اصلی نمایشگاه قرار داشتیم. من و شما و بابا و خاله سپیده رفتیم. کلی هم عجله کردیم تا از دوستامون جانمونیم. رسیدیم دم در اصلی و به مامان امیرعلی جون ، زنگ زدم. همون لحظه اونها هم وارد نمایشگاه شدند. با هم راهی شدیم تا بقیه به ما ملحق بشن. دم در سالن 20 ایلیا جون و مامانش رو دیدیم. از اونجا هم یه دور تو سالن زدیم. این هم عکسهای سالن 20   دنبال یه ماشین خالی بودی تا سوار شی. همچنان در انتظار امیر علی جونم اینجا پیاده شد و شما سوار شدی. قربونت برم از الان نوبت رو رعا...
31 شهريور 1392

تولد آرتین خان اول با تم مزرعه حیوانات

دردونه مامان چهارشنبه تولدت بود و جشنت رو پنجشنبه 14 شهریور گرفتیم. عکسا رو با تاخیر میذارم.   برای دیدن بقیه عکسها، بفرمایید ادامه مطلب تزئینات تولد این هم کارت دعوت آرتین خان کارت تشکر گیفت بچه ها شامل پاک کن، کتاب و شکلات این هم آرتین جونم. که امسال خیلی پسر خوبی بود. عاشقتم نازنینم.  میز شام شامل: کیک مرغ، رول بادمجان، توپک رنگی، ماکارانی و دسرها: کرم کاسترد، کرم شکلات و ژله دورنگ و غذای منتخب مدعوین: کیک مرغ این هم یه عکس از آخر شب آرتین خان در کنار بچه ها. آرتین در حال شی شی خورد...
24 شهريور 1392

دوسالگی آرتین خان اول

فرشته مهربونم دومین سالگرد زمینی شدنت مبارک بازم شادی و بوسه، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق، تو با خنده شکفتی با یه گریه ی ساده، به دنیا بله گفتی ببین تو آسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستی و چشمات بهونه س واسه خوندن همین شعر و تر...
17 شهريور 1392

سفرنامه (متل قو- 1392/5/16)

دردونه خودم تعطیلات عید فطر رو رفتیم متل قو. هوا عالیه عالی. چهارشنبه بعد از ظهر راه افتادیم و ساعت 3 صبح رسیدیم هتل. روز اول هوا آفتابی بود و شما رو بردیم کنار دریا. اول که با بابا کنار دریا بودی، موج که میزد زیر پاهات خالی میشد و می ترسیدی. وقتی نشستی دیگه مگه از آب بازی سیر میشدی. خیلی بامزه بود. هر وقت موج می زد 90 درجه می چرخیدی، دوباره بر میگشتی به حالت اولت. اما متاسفانه روز دوم و سوم هوا ابری و بارونی بود، می ترسیدم سرما بخوری، نمی بردمت آب بازی. اما بابا برات وان حموم رو پر می کرد و می رفتی آب بازی. در کل عاشق آب بازی هستی، هر جایی که آب جمع شده بود، می رفتی و پا می کوبیدی. دو باره می بردمت و می شستمت. بقیه در ادامه مطل...
26 مرداد 1392

بیست و سه ماهگی آرتین خان اول

مهربونم بیست و سه ما رو در کنار هم هستیم و هرچه پیش میریم به من وابسته تر میشی. عشقم بیست و سه ماهگیت مبارک . مقداری از کارای تولدت رو انجام دادم. باید زود تکمیلش کنم. آخه فقط یکماه مونده. استرس من هم شروع شده. و شیرین زبونیهای آرتین مامان نمی دونی وقتی حرف میزنی من چه حالی میشم. برای هر کلمه جدیدت کلی ضعف و غش میکنم. محکم فشارت می دم و کلی می بوسمت. ماماش (مامانش - وقتی بخوای کاری برات انجام بدم و می خوای این موضوع رو به یکی دیگه بفهمونی. این موضوع برای بابا هم صادقه (باباش)) بخو (bokho)  = بخورم یا بخور بیگ (big) = بگیر   (شب که میخوای بخوابی، گیر میدی "مامان بیگ" یعن...
13 مرداد 1392