آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

چهل و چهار ماهگی آرتین خان اول و رویدادهای زمستان 93

عشق مامان عمر مامان 44 ماهه که اومدی و شدی مونس من. روز به روز هم با پیشرفت و بزرگ شدنت منو خوشحالتر از روز قبل می کنی. چهل و چهار ماهگیت مبارک عزیز دلم ای وای چرا من انقدر تنبل شدم 2 ماهه به اینجا سر نزدم. کلی هم عقبم  سعی می کنم به روز بشم. قول میدم. اول از همه سال جدید رو به همه دوستام تبریک میگم براشون سالی سرشار از موفقیت و شادی آرزومندم. رویدادهای باقیمانده سال 93 رو تا جاییکه یادم باشه برات به یادگار میزارم.  خب از کجا شروع کنیم. از بهمن ماه 93 مونده. به ترتیب مطالب رو میزارم تا هر جا بتونم. 93/10/19: جشن تولد گروهی: خاله سمانه مامان محمدرهام عزیز با گروه بهمنیه...
2 ارديبهشت 1394

چهل و دو ماهگی آرتین خان اول

عزیز دل مامان عشق من سه سال و نیمه که قدم رو  چشمامون گذاشتی و با  ورودت خونه مونو روشن کردی. بینهایت دوست دارم. دو ماهه وبت رو اپ نکردم. خیلی این روزا سرم شلوغه. ماه پیش اولین بار بود که  ماهگردت رو تو وبلاگت تبریک نگفتم. فقط حضوری. چهل و دو ماهگی مبارک عزیز دلم کلی اتفاقا تو این دو ماه افتاده که عقب موندم. حضور در جشن تولد بهمنیهای 89 بود که یه تولد 4 سالگی 8 ماه زودتر گرفتیم. سفر دیدار با خاله الهه و یاسان چشم بلبلی جمع شدنمون تو خونه خاله خدیجه و آوا تولد رهام عزیزم رفتن به نمایش عروسکی با مهدکودک بیدار شدنت صبحها به راحتی ...
29 بهمن 1393

چهل ماهگی آرتین خان اول

عزیز دلم  چهل ماهگیت مبارک یه دونه ی مامان   خدا رو شکر این ماه فعال بودم و پستاتو گذاشتم فکر کنم عقب نیستم هووووووورا دیروز شما چهل ماهگیت تموم شد و امروز هم هشتمین سالگرد عروسی منو بابا بود. دوباره هووووووووورا   ...
14 دی 1393

چهارمین یلدای پسرک نازنینم

شب یلدا، شب شعر، شب حافظ شب شور                 شب یلدا، شب سرد، شب طولانی اما بی‌درد شب یلدا، شب خرمالو، هندونه و خیار سبز                   شب یلدا، کوچیکا و بزرگترا زیر یک سقف شب یلدا، شب فال، فال حافظ، فال حال                        شب یلدا، شیشه‌ها بخار دارن کرسیا گرما دارن شب یلدا، شب قصه‌های مادربزرگ و پدربزرگ              شب یلدا، شب انار دون‌کرده و گلپر و دلار سبز   عزیزتر از جانم؛ سلام ...
7 دی 1393

سرزمین عجایب + خانه بازی بوستان + نمایش عروسکی

عزیز دل مامان سلام اومدم برات بنویسم از با هم بودنمون، از لحظات شیرین باهم بودنمون. اول از همه عکسهای سرزمین عجایب که با باربد جون رفتی (تو پست قبل راجع بهش نوشتم) شما و باربد و عمو محمود و اما هجدهم آذر ماه با محمدرهام عزیز و مامان سمانه مهربون که دیگه این روزا نزدیک و نزدیکتر به هم شدیم رفتیم خانه بازی بوستان. جای بقیه دوستامون خالی بود که نتونستن بیان. از اونجا هم رفتیم شهروند و خرید و شما ماشین بازی کردید و مرتب دست هم رو میگرفتید آخه خیلی عاشق هم شدید. ...
3 دی 1393

سی و نه ماهگی آرتین خان اول

جون دلم عاشقتم دیوونه تم عزیزم با تاخیر دوباره و عرض شرمندگی  تولد 39 ماهگیت مبارک    و اما امروز روز جالبیه. شما امروز سه سال و سه ماه و سه روزه شدی. مبارکت باشه عشقم مهربونم نمی دونم قبلا گفته بودم یا نه ولی خیلی ناز سوره ناس رو میخونی. بیشتر آیه الکرسی رو هم یاد گرفتی به لطف مربیای مهد. فقط نمی دونم چرا انقدر خجالتی شدی. با خودت شعر میخونی، تا میگم بلند بخون منم بشنوم خجالت میکشی و نمی خونی. قربون شرم و حیات برم من  روز جمعه هم مجدد رفتیم سرزمین عجایب با دوست جونیت باربد. خیلی بهتون خوش گذشت. با اینکه از روز چهارشنبه کمی سرماخورده بودی، اما تو سرزمین عجایب ...
16 آذر 1393

سه گردش در این ماه

عزیز جونم-مهربونم مامانی جونم خیلی وقت نمیکنم به جزئیات وبلاگت رو بنویسم اما سعی میکنم خاطرات مهمت رو اینجا بزارم. اگه اینجا نبود من همه چیو فراموش کرده بودم. بریم سر اصل مطلب و اما اولین قرار این ماهمون با کیارش جون و مامان و باباش در سرزمین عجایب روز جمعه 20 آبان   بعد اونهمه فعالیت و بازی خیلی خسته و گرسنه بودید و بهانه گرفتید. ما هم رفتیم و ناهر پیتزا و سیب زمینی گرفتیم که البته شما نصف یه پیتزا گوشت و قارچ رو نوش جان کردیو برعکس بقیه بچه ها خیلی سیب زمینی دوست نداری. می دونتم فست فود خوب نیست اما تلاش میکنیم حداقل سوسیس ...
9 آذر 1393