آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

چهارمین یلدای پسرک نازنینم

1393/10/7 9:42
نویسنده : مامان آرتین
1,319 بازدید
اشتراک گذاری

شب یلدا، شب شعر، شب حافظ شب شور                 شب یلدا، شب سرد، شب طولانی اما بی‌درد
شب یلدا، شب خرمالو، هندونه و خیار سبز                  شب یلدا، کوچیکا و بزرگترا زیر یک سقف
شب یلدا، شب فال، فال حافظ، فال حال                       شب یلدا، شیشه‌ها بخار دارن کرسیا گرما دارن
شب یلدا، شب قصه‌های مادربزرگ و پدربزرگ              شب یلدا، شب انار دون‌کرده و گلپر و دلار سبز

 

عزیزتر از جانم؛ سلام

امسال چهار تا یلدا داشتی شما.

1. اولیش یه جشن تو مهد کودک چهارشنبه 26 آذرماه بود که قرار بود براتون یک پکیج یلدا درست کنیم. کلی هم بهت خوش گذشته بود و به قول خودت بپر بپر کردین.

این هم پکیجی که درست کردم برات. 

که البته بازم عکس ننداختن و موقعی که اومدیم دنبالتون چند تا عکس گرفتیم ازتون. 

اینم شما و دیانا دختر همکار من

2. شب یلدای بعدی یکشنبه شب، اول دیماه، خونه مامانی و بابایی (مامان و بابای بابا احسان) بود. که هیچ عکسی نگرفتیم. آخه دقیقا عین یه مهمونی معمولی برگزار شد.

3. و سه شنبه شب، دوم دیماه، خونه خودمون یه میز کوچولوی یلدا چیدیم تا شما با مراسم ایرانی آشنا بشی. و کلا خودم ذوق دارم برای چنین مراسمهایی

4. و شب یلدای گروهیمون پنجشنبه چهارم دیماه بود. که با دوستای وبلاگی و مجازیمون که حالا دوستای حقیقیمون شدن خونه خاله سمانه مهربون و کدبانو برگزار شد. به همه مون خیلی خیلی خوش گذشت. جای دوستایی که نبودن واقعا خالی از جمله نسیم نازم و باربد جان، مریم عزیزم و دختر گلش حنا و الهه جونم و پسر نازش یاسان.

و اما اونروز ما و خاله شقایق و ارشان و خاله سمیه و پارسا از ناهار مزاحم خاله سمانه شدیم و شما وروجکا کلی بازی کردین. 

این هم عکسای قبل از شروع تولد

همون اول که وارد شدی، یه ظرف از لگوها رو برداشتی و محو تی وی شدی. بدون عوض کردن لباسهات. خخخخ ببین کلاه از رو سرت برداشتم موهات چه شکلیه خنده

و اینجا زمان ناهار و زحمات زیاد خاله سمانه مهربونم (سمانه جونم دستت طلا)

و بازی بعد از ناهار

ساعت سه بقیه دوست جونیا اومدن. لباس قرمز تنت کردم. کلی جای همه خالی، زدیم و رقصیدیم شما هم اون وسط بپر بپر میکردید. گاهی هم وروجکا هم رو میزدن. خدا رو شکر شما زیاد دخالت نکردی . و اما نتونستم عکس بگیرم. خاله سوده میگفت آرتین داره هدف دار بازی میکنه میون بزن بزن. قه قهه

دخترامون که کلا اون روز خانوم بودن. و اما برات بگم از یسنا گلی که کلی رقصید و دلبری کرد. مشکات و آوا جون هم کمی حال ندار بودن و آروم و ساکت یه گوشه بودن. خلاصه میز یلدا و میز عصرونه رو چیدیم و براتون بادکنک باد کردیم. شما هم از اول تا آخر بادکنک به بغل بودی. خدا رو شکر که انقدر پسر ماهی هستی تو. فقط یبار آقا پارسا یک کوچولو تو رو مورد عنایت قرار داد، که عشقت محمد رهام کلی ازت دفاع کرد. و صد البته پارسا گلی هم خیلی دوست داشت و همش سعی می کرد بغلت کنه که تو خیلی اینکار رو دوست نداری. عکسش موجوده که برات میزارم.

اینم میز یلدامون

اینم میز عصرونه

پسندها (4)

نظرات (7)

محمدرهام ومامان سمانه
8 دی 93 0:56
سلام سلام آرتین جونم مامانت اون روز کلی به من کمک کرد برام خرید کرد لوبیای خوشمزه وبیسکوییتهای خوشمزه پخت ویه عالمه مهرو ومهربونی که برام یه دنیا ارزش داره انشالله همیشه جشن وبزن وبکوب باشه ودلامون همنقدرنزدیک کلییییی از دست رهامی حرص خوردم یا زبونش بیرونه یا کج وکوله س
مامان آرتین
پاسخ
ای جانم ببوس پسمل گلمو. دست شما درد نکنه عشقم
مینا مامان آرمانی
8 دی 93 12:49
مباررررررررک یلداتون.... خیلی نازی آرتینی
سحر
9 دی 93 8:59
مبارک باشه، همه چیز زیبا و عالی بود. ماشالله به آرتین جون، روز به روز با مزه تر میشه. براش اسپند دود کن مامانی. راستی قالب وبلاگت با عکس آرتین جون خیلی قشنگ شده. شرمنده که دیر سر زدم، این چند وقت خیلی سرم شلوغ بود. یه خواهشی ازت دارم، تو جشنواره عکس نی نی وبلاگ ممنون میشم به خواهرزاده من رای بدی، کدش 81 هست، کد 81 (هشتاد و یک) رو به 1000891010 بفرستید، ممنونم.
مامان آرتین
پاسخ
چشم عزیزم
نسیم مامی باربد
12 دی 93 21:24
ای جانم آرتین گلی خاله همیشه در کنار هم خوش باشید جیگرای خاله
مامان آرتین
پاسخ
مرسی خاله مهربون
مامان رها
6 بهمن 93 9:22
مبارک باشه، همه چیز زیبا و عالی بود. ماشالله به آرتین جون، روز به روز خوشگلتر میشه. براش اسپند دود کن مامان جونش
مامان آرتین
پاسخ
مرسی خاله جون مهربون
مامان نفیسه
10 خرداد 94 8:59
به به چ جشنی
زهرا
18 آذر 94 15:18
به به ایشالله همیشه به جشن و شادی خوش باشید دور هم با نی نی های خوشگلتون
مامان آرتین
پاسخ
ممنون عزیزم