آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

6 ماهگی آرتین خان اول

1390/12/13 12:51
نویسنده : مامان آرتین
661 بازدید
اشتراک گذاری

هدیه آسمانی من

نیمساله شدنت مبارک. امسال سال خوبی برای من و بابا احسان بود، تقریبا 6 ماه از سال رو مهمون دلم بودی و 6 ماه هم چشم و چراغ خونمون شدی.

ای که با وجود نازنینت زندگیمون رو نورانی کردی 6 ماهگیت مبارک. 

عاشقانه دوست داریم18400000

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

و اما کارهای این ماه:

 تو این ماه دیگه با ملچ ملوچهای شبانه بیدار نمیشدم به شما شیر بدم، بلکه برای بیدار کردن من، پاهاتو به دیواره تخت انقدر میزدی تا من بیدار شم. قربون اون پاهای کوچولوت.

 شبا صاف تو رختخوابت می خوابیدی، اما تو این ماه خودتو می رسونی یه گوشه گهوارت و پاهات رو میذاری رو دیواره گهوارت. قربون اون قدت.

 اصلا پتو دوست نداری. شبا که می خوابونمت و میذارم تو گهوارت، چندبار پاهاتو محکم میاری بالا و میبری پایین تا پاهات رو پتو قرار بگیرن. پتو که رفت کنار با خیال راحت می خوابی. قربون اون خواب نازت.

 دیگه خیلی خوب منو میشناسی. یه وقتایی که بغل کس دیگه هستی به من اشاره میکنی و دوست داری بیای بغل من. قربون اون دستای نانازت.

 وقتی 2-3 ساعتی پیشت نباشم، به محض  دیدن من دست و پا می زنی و چشات پر از اشک میشه. قربون چشای نازت.

 تو این ماه دیگه اون حرفای قبلی رو نمیزدی. دو سه روزی با جیغ صدامون میزدی تا بهت توجه کنیم، یا وقتی هیجانی میشدی جیغ میزدی که خدا رو شکر ادامه نداشت و از روز جمعه 28 بهمن شروع کردی به حرف زدن. قربون حرف زدنت.

 تو این ماه موهای بیشتری درآوردی برای منکه همیشه پهلوت هستم و تغییراتت رو کمتر از بقیه حس می کنم خیلی مشهود بوده. بابا احسان که همش برست رو میاره و موهاتو شونه می کنه. (البته چون موهات بوره خیلی تو عکسها مشخص نمیشه) قربون موهای خوشگلت. 

 یکی از بامزه ترین کارهات تحقیق در مورد پستونکه. دستت رو تو حلقه پستونکت می کنی و از دهنت میکشی بیرون و بهش خیره میشی. همه طرف پستونکت رو هم خوب بررسی می کنی. بابا احسان میگه: "آرتین میخواد دانشمند بشه". یه وقتایی هم انگشتت رو از قسمت بالای لبت میندازی پشت پستونک و شلیک. قربون انگشتهای کوچولوت.

 وقتی بررسی پستونک تموم شد، سعی می کنی بذاری تو دهنت، ولی دو سه دفعه موفق به انجام اینکار شدی

 پاهاتو صاف میاری بالا (تقریبا 90 درجه نسبت به بدنت) و کف پاهاتو به هم میزنی یا پاهاتو دورهم میندازی و کلی هم کیف میکنی. دو هفته ای هست که پاهاتو میدی بالا و انگشت اشاره ات رو توی شلوارت میکنی و شلوارت رو تا زانوت میکشی بالا. شیطون آخه این چه کاریه. قربون این شیطنتهات.

 از روز چهارشنبه 10 بهمن رفتی تو شناخت دستات. دستت رو باز میکنی و بهش خیره میشی، بعد یکی یکی انگشتاتو میبندی. قربون انگشتای نازنینت.

 از روز جمعه به سمتت که میای دستاتو باز میکنی تا بیای بغلمون، قبلا با خم کردن خودت، بلند کردن کمرت و یا با کج شدن به سمتی که ماهستیم اینکار رو انجام میدادی. قربون دو دستت.

امیدوارم چیز دیگه ای رو جا ننداخته باشم. آخه روزبه روز بزرگتر میشی و کاهات بیشتر.

 

197.gif

اینم دوتا عکس بعد از حمام صبحگاهی 6 ماهگی

حمام 6 ماهگی                  1179706688_www-animaatjes-nl.gif

1179706537_www-animaatjes-nl.gif                  حمام 6 ماهگی

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان آرتین
13 اسفند 90 12:13
ای جونم آفرین به این پسمل زرنگ وباهوش آرتین جونی قدر این مامانتو بدون که این همه باحال وخوب احوالات شماروشرح میده


ممنونم دوست عزیزم
سميرا
13 اسفند 90 14:16
فداي آرتين كوچولوي ماماني بشم كه لختي هاشو انداخته بيرون
واقعا كه جاي من خالي بود وقتي از حمام اومدي بيرون گازت بگيرم
مامان آرتين از طرف من حسابي گازش بگير اين عسلو




خاله جون پسرم گناه داره. فقط بوس. گاز ممنوع
دایی مرتضی
13 اسفند 90 14:17
آفرین دایی جون

چقد کارای شیرین یاد گرفتی
قربونت برم عزیزم



ای بابا خجالتم نده دایی جون. حالا وقتی اومدم مشهد خودت میبینی یه عالمه کار جدید دیگه یاد گرفتم
فرزانه
13 اسفند 90 16:18
قربونت برم خاله ای چقد ناز شدی عزیز دلم.ماشالا ماشالا هزار ماشالا به این هوش و ذکاوتت عزیز خاله.مامانی دستت درد نکنه چه عکسایی نازی دستت درد نکنه وقتی عکسارو دیدم حسابی دلم واس آرتین جونم ضعف رفت.


ممنون خاله جون. خوب بیا منو ببین. من و مامانم هم دوست داریم شما رو ببینیم.
مامان نفس
13 اسفند 90 17:51
همیشه بخند خاله جون انشاله همیشه شاد باشی سلامت باشی زیر سایه مهربون مامان و بابات....غم تو دلت نیاد خنده از لبات دور نشه.دوستت دارم گلم


مرسی خاله جون. منم دوست دارم
نوشین
13 اسفند 90 21:02
وای...چقدر زود گذشت....
نیم سالگیت مبارک پسر خوشگل....چقدر کارای خوشگل و بامزه یاد گرفتی
مامان آرتین چقدر چقدر قشنگ می نویسین....من با هر خط کارای گل پسرو تجسم کردمو کلی کیف کردم....
چقدر دلم واستون تنگ شده...عید نمیاین این ورا؟
وقتی اینهمه عکس خوشگل میذارین و تعریفای قشنگ میکنین سعی کنین حتما بیان ما هم ببینیم...گناه داریم به خدا....
بازم تولد پسری مبارک....


مرسی عزیزم. سعی میکنیم حتما بیایم. مرسی از محبتت
خاله سارا
13 اسفند 90 22:15
اااااااای جاااااااااااااااااااااانم... چه پسره تمییییییییزی ... چقدر خوووووووردنیییییییه این پسر
مامان سعیده، قربون صدقه های آخر هر متن تون خییییییییییلییییییییییییی خوشگل بود ... کیییییییییییییییییییییییییییییییف کردم


مرسی خاله جون که بهمون سر میزنید.
مامان مانی جون
13 اسفند 90 22:33
الهی فدات شم که اینقده نازی
سعیده جونم ممنون که همیشه یاد ماهستی

ای بابا خواهش میکنم. انجام وظیفس
مامان امیر علی
13 اسفند 90 23:54
سلام .ممنون عزیزم به ما سر می زنید و نظرات قشنگ می زارین .بوس
منا مامان الینا
14 اسفند 90 1:29
6 ماهگیت مبارک آرتین خان جان دست مامانیتم درد نکنه که چشممون رو به جمال این پسر جیگگگگر و ناز روشن میکنه سعیده جون بیشتر عکس بذار آخه 2 تا کمه !ما بیشتر میخوایم این خوشکله رو ببینیم


چشم عزیزم. حتما. ممنون از اینکه به ما سرمیزنی
مامان امیر علی
14 اسفند 90 15:09
وای ماشاله عافیت باشه شاهزاده کوچولو خیلی عکسهات نازن ماشاله داری مردی می شی واسه خودت واکسن 6 ماهگی خیلی بهتر از همه واکسنها بود .مبارک باشه عزیزم بوس


بله خاله دردش کمتر بود
بابا
14 اسفند 90 16:13
سلام بر پيسسسسسسسسسرگل
1 كار ديگه كه ميكني و مامان يادش رفته بنويسه اينه كه مثل ماهي دهنتو رو باز و بسته مي كني كه خيلي باحاله بعضي وقتا من اداي شمارو در ميارم ياد ميوفته و با من كل كل مي كني


راست میگی یادم رفته بنویسم.
فاطمه (مامان آیلین)
14 اسفند 90 18:09
چقدر الان یه بوس محکم از اون لپای گل می چسبه


منم یه بوس برای آیلین جون
مامان ماهان
17 اسفند 90 11:00
چقدر زیبا نوشته بودی عزیزم حسابی گل پسر ما خوردنی شده از طرف من ببوسینش