شباهت مادر و پسر
شیرینم
زمان بارداریم، یه عکس از بچهگیهامو (عکس سمت چپی)، گذاشته بودم جلوی آینه و همش بهش نگاه میکردم. خیلی دوست داشتم شبیه خودم شی. «از خود راضیم نه ههههههههههه »
ولی تو دل هردومون رو به دست آوردی. همه میگن گردی صورتت، دست و پاهات به بابا احسان رفته، ولی اعضاء صورتت به من.
این عکس رو دایی مرتضی وقتی اومده بود تهران ازت گرفت و چون دید حالتهامون شبیه همدیگه است از روی عکس من هم عکس گرفت. من هم درستش کردم. البته اینجا من بزرگترم. عکس رو صفحه مانیتورم هم چند روزیه همینه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی