آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

چکاب هفت ماهگی

1391/1/15 21:27
نویسنده : مامان آرتین
776 بازدید
اشتراک گذاری

 نازنینم

دیروز، چهاردهم فروردین چکاب هفتمین ماهت رو انجام دادیم. خدا رو شکر همه چیز خوب بود. نتیجه چکاب آرتین جونم:

وزن: 8300 گرم

قد: 71 سانتیمتر

دور سر: 47 سانتیمتر

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

آقای دکتر گفت برات سوپ رو شروع کنیم. گفت: "اول سوپ رو با گوشت یا مرغ، سیب زمینی، هویج درست کن، کم کم سبزیجات مختلف اضافه بشه. از دو هفته دوم ماه هشتم پوره سیب زمینی و کم کم زرده تخم مرغ رو اضافه کن." در ضمن گفت میتونم بهت موز له شده، آب هویج، آب سیب و چند عدد برنج بدون روغن له شده بدم. دیگه داری کم کم مرد میشی و میتونی چیزای بیشتری بخوری. قربونت برم من. دیروز هم برای اولین بار سوپ خوردی و امروز هم برات پوره سیب درست کردم و خوردی. نوش جونت پسر نازنین.

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

اینم عکس اولین سوپ آرتین خان اول

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

و این هم عکس آرتین خان اول برای اولین باری که تو روروئک نشست

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

و اما از اولین روز کاری برات بگم. شب قبل مامانی اومد خونمون و شما موندی و قراره حداقل تا اول اردیبهشت پیش مامانی بمونی. شاید هم از اول اردیبهشت بری مهدکودک. ولی همکارام گیر دادن که نذارمت مهدکودک. من هم تمام سعیم رو میکنم که نبرمت مهدکودک. حالا تا چه پیش آید.واقعا بعد از هفت ماه و نیم خیلی سخته رفتن سر کار. همش هم فکرم پیش شما بود. چندبار هم زنگ زدم و حالت رو پرسیدم، که مامانی گفت حالت خوبه و اذیت نمیکنی. خدا رو شکر.صبح بیدار میشم، غذاتو درست میکنم، بعد میرم سر کار. از اونجا هم که بر میگردم، چشمات پر اشک میشه و بال بال میزنی بیای بغلم. کمی بغلت میکنم، ماچ و بوسه بارونت میکنم، کمی شیر میخوری. سپس برای فردات شیر میدوشم و باهم میریم و میخوابیم. بیدار میشیم و شام درست میکنم و کمی به شما میرسم و دوباره روز از نو روزی از نو.

عاشقتم شیرینم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

دایی مرتضی
15 فروردین 91 19:29
به به دیگه پسر داره بزرگ میشه ولی هنوز دندون نداره خیار گاز بزنه باید موز له شده بخوره نوش جونت دایی جون. خوب غذا بخور، چاق بشو، چله بشو، بعد بیا مشهد بخوریمت
مامان علی جون
15 فروردین 91 20:13
سلام.ممنون که سر زدین. به سلامتی امیدوام ارتین جون همیشه سالم باشه. از طرف من ببوسش. وقت کردی سر بزن اپم
خاله سارا
16 فروردین 91 0:05
ووووووووووااااااااای چه ســــــوپــــــــــــی... دست مامان سعیده درد نکنه! قیافه‌‌ش که خیلی خوشمزه اس چه برسه به مزه اش! خووووش به حــــــــــالت آرتین جونم...
ولی باید خییییلیییی قدر مامان خوبت رو بدونی هاااااا .... با این هـــــمـــــــه کـــــــــــار مخصوصا کـــــــــــار بیــــــــرون ، این همه برات زحمت میکشه.

مرسی خاله سارا. خدا رو شکر آرتین جون بد غذا نمیخوره، هرچند خیلی هم با اشتها نمیخوره.
مامان آرتین
16 فروردین 91 12:22
دیگه پسملمون داره آقامیشه
دست مامان دردنکنه که غذاهای خوشمزه برای عسلش درست میکنه

راستی عزیزم درکت میکنم روزهای اول جدایی خیلی سخته ولی مجبوریم که عادت کنیم ولی خدا مامانارونگه داره که مواظب نوه هاشون هستن
حالا این مامان نشد اون یکی مامان آرتین ونگه میداره
راستی چراسرکارشیرنمیدوشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/


راستش شیردوش رو بردم ولی چون زود میام خونه و هنوز شیر قبلی تموم نشده، تنبلیم میاد
آرتین خان
16 فروردین 91 12:44
با عرض شرمندگی و تاخیر
سال نو مبارک
آفرین به آرتین خان خاله با افزایش وزن و قد و دورسر
میبوسمت عزیزم
نوش جونت سوپ خوشمزه مامانی


مرسی سال نو شما هم مبارک
ملی مامان میکاییل
16 فروردین 91 13:49
ماشالله به عسله 7 ماهه ما
مبارکه مبارکه مبارکه
وای من چقدر واسه غذا دادن تنبلیم میاد


خاله تنبل نباش. برای میکائیل غذاهای خوشمزه درست کن تا با لذت بخوره و خودت کیف کنی.
ملی مامان میکاییل
16 فروردین 91 13:54
خوب خدا رو شکر که رفتی سر کار و پسرمون اذیت نشد ، می فهمم خیلی سخته یهو دل کندن از کسی که همیشه کنارش بودی اگه مامانی می تونه تا 1 سالگی حداقل نگهش داره برای هر دو تون بهتره

باید یه سری مشکلات رو تحمل کنیم. حالا باید ببینیم چطور میشه که مامانی از آرتین نکهداری کنه. با توجه به دوری راه. آخه باید کل هفته رو پیش ما باشه.
مامان آرتین
16 فروردین 91 14:35
به به چه سوپی
نوش جان خوشگلم


مرسی خاله جون.
نوشین
17 فروردین 91 0:17
آرتین عزیز...یه روز میرسه که بالاخره میتونی اینجا رو بخونی...نمیدونم اون موقع من هستم یا نه...اما
گل پسر...وقتی هر دفعه میام و میبینم مامان خوبت نتیجه ی چکابتو نوشته و تو خدا رو شکر هر روز بزرگتر میشی با خودم میگم چقدر زمان زود میگذره..انگار همین دیروز بود که شما پسر خوشگل تو شکم مامانیت بودی....
دستپخت مامان خوشگلت عالیه...عالی ها....پس اونهمه غذاهای خوشمزه رود بخور که همین طوری بزرگتر و آقاتر بشی...
دست مامان عزیزت درد نکنه که با اینهمه کار و مشغله بازم همه کاراتو به بهترین شکل انجام میده...
دلم خیلی واستون تنگ شده....
یه عالمه بوس و بغل واسه گل پسر خودمون

مرسی خاله جون. ما منتظرت هستیم تا زودتر بیای و ببینیمت.
مامان ماهان
17 فروردین 91 10:30
به به چه سوپی نوش جونت عزیزم
بخور که حسابی قوی بشی و زود زود بزرگ بشی
ای جانم چه ژست خوشگلی گرفته


ممنون
مریم مامان درسا
18 فروردین 91 13:50
سلام عزیزم
سال نو مبارک و ایشالا سال خوبی براتون باشه درکنار هم
قربونت برم که داری سوپ میخوری ، نوش جونت کوچولو


ممنون
مامان ماني جون
19 فروردین 91 15:40
نوش جونت شازده كوچولو


ممنون
مامان رها
19 فروردین 91 17:52
سلام مرد کوچک هزار ماشا الله به این قدو بالا نوش جونت اولین سوپت گلم


مرسی خاله جونم.