چکاب ده ماهگی
سلام عزیزترینم
کمی دیر آپ شدم. آخه یه سفر غیرمنتظره برامون پیش اومد.
و اما، روز 14 تیر شما و مامانی رفتید بهداشت، برای چکاب. آخه من و بابا سر کار بودیم و بهداشت هم فقط تا ساعت 2 باز بود. خدا رو شکر همه چیز خوب بود.
نتیجه آزمایش:
وزن 9.5 کیلوگرم
قد: 76 سانتیمتر
دور سر 48.5 سانتیمتر
و اما ماجرای سفر.
متاسفانه شوهر عمه ام بر اثر صانحه فوت کردند (خداوند رحمتشون کنه) و ما هم برای شرکت در مراسم راهی اسفراین شدیم. این چند روز خیلی شلوغ بود و شما هم از اونجا که عادت داری تو سکوت بخوابی، خیلی کم خوابیدی. قربونت برم خودت خیلی اذیت میشی. چون معمولا خیلی گریه نمیکنی. فقط دوست داری بغل باشی، یا دستاتو بگیرن راه بری. خلاصه دوست داری محور توجه باشی.
شما که تا به حال به زور دست دسی میکردی، اونجا شروع کرده بودی به دست دسی کردن و رقصیدن. قربون اون دستای کوچولوت برم من. خلاصه که اونجا هم خیلی دل بردی.
از اونجا هم یه سری به مادرجون و بابا جون (مامان بزرگ و بابابزرگ مادری من) زدیم. خاله هام و دایی مو دیدیم. الینا کوچولو رو هم دیدیم و شما هم همش میخواستی باهاش بازی کنی. ولی خوب هنوز بازی کردن بلد نیستی و می خواستی بزنیش. اون هم چشم از شما برنمیداشت. از اونجا که من نوه اول اونها هستم و شما هم نتیجه اول، همه خیلی دوست دارن.
تو این سفر فقط نتونستم دایی مرتضی رو ببینم که اونم قراره برای امتحانش امروز بیاد تهران پیش ما.
سفرمون رو چهارشنبه بعدازظهر شروع کردیم و یکشنبه شب به پایان رسوندیم. انشالله همیشه سفر شادی باشه.
یه نکته جالب دیگه اینکه عاشق شعر توپ سفیدم قشنگی و نازی ... هستی. وقتی درحال گریه هستی برات میخونم، شما ساکت میشی.
موقع رفتن شما رو گذاشته بودم تو صندلیت و رفتیم دنبال بابا احسان. راه طولانی بود و پر ترافیک. شما هم کلافه شده بودی. فقط با خوندن این شعر آروم میشدی. جالب اینجاس که شعرهای دیگه اثری روی شما نداشت.
بازم میگم یه دونه ی مامان عاشقتم.