7 ماهگی آرتین خان اول
گل من، قشنگ من، نازدار من 7 ماهگیت مبارک
عکس آرتین خان اول در هفتمین ماهگرد تولدش که برای اولین بار روی صندلی غذاش نشسته
و اما کارهای این ماه:
1- مهمتر از همه اینکه بسیار بسیار بسیار مامانی شدی. خدا نکنه صدامو بشنوی و ازت دور باشم. تو کیش وقتی بغل مامانی بودی چشمت به من یا بابا می افتاد می زدی زیر گریه. وقتی هم بغل بابا بودی منو میدیدی دوباره میزدی زیر گریه. ولی وقتی بغل من بودی آروم و ساکت بودی. یه بار هم بغل عاطفه (دختر خاله ام) بودی تا صدای منو شنیدی، برگشتی و دیدی بغل عاطفه ای و دوباره زدی زیر گریه. یه بار دیگه من و بابا رفته بودیم خرید و شما رو گذاشتیم پیش مامانی فاطمه، ولی متاسفانه انقدر نق زده بودی و گریه کرده بودی که مامانی کلی ناراحت شده بود. و تا من میومدم پیشت و بغلت میکردم آروم میشدی. امان از دست تو. غصه ام گرفته چطوری میتونی بری مهدکودک! چطوری برم سر کار! از الان کلی نگرانم. هرچند انقدر که به من میچسبی و منو حرص میدی، به شوخی شمارش معکوس رو شروع کردم ولی راستش رو بخوای خیلی نگرانم. مخصوصا تا اول اردیبهشت که باید مامانی نجاه بیاد پیشت و تو رو نگه داره.
2- برای اولین بار کمی سرما خوردی و ا-س-ه-ا-ل شدی.
3- در اینماه غلت زدنهات بیشتر شده. شیطنتهات هم همینطور.
4- غذا خوردنت رو شروع کردی، هفته اول فرنی و هفته دوم حریره بادوم و بعد از اون تا الان یکبار فرنی و یکبار حریره بادوم. اولش هم کمی اذیتمون کردی. دهنت رو محکم میبستی تا نتونیم قاشق غذا رو بدیم دهنت ولی خدا رو شکر یک هفته ای هست که غذاتو بهتر میخوری و بعضی وقتها هم تا قاشق رو میبینی دهنت رو باز میکنی.
5- خیلی خوشگل بیسکویت مادر میخوری. کلا عادت نداشتی چیزی به سمت دهنت ببری ولی از وقتی بیسکویت مادر بهت دادیم یاد گرفتی نان و بیسکویت رو به سمت دهنت میبری.
6- از روز دوشنبه 7 فروردین همش زبونت رو میاری بیرون. صداهات هم بلندتر شده. با گفتن « دَ
دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ ... » و با لحن دعوا، اعتراض خودت رو به ما اعلام میکنی.