سفر به تایلند (آذر ماه 1392)
پسر گلم
در بیست و هفتمین ماهگردت راهی سفر به کشور لبخند، تایلند شدیم. هرچند همه می گفتند با بچه خیلی سخته، ولی بابا احسان اصرار بر بردن تو داشت. خدا رو شکر اونجا اذیت نکردی. ولی اصلا راه نمی رفتی و می گفتی بغلم کن. تا تو بغل بودی خوب بودی. وگرنه چنان گریه می کردی که نگو. توریستها و افراد تایلندی خیلی از شما خوششون اومده بود و میومدن با شما عکس می گرفتند. همه فکر می کردند شما دختری.
اینجا فرودگاه امام خمینی (تهران)
ساعت 4/5 صبح پرواز به سوی قطر داشتیم. 6 ساعت تو فرودگاه قطر بودیم.
صبح به بانکوک رسیدیم و پس از چند ساعت استراحت، رفتیم برای دیدن شهر بانکوک در محدوده خیابان پتونم که مراکز خرید دارد.
این عکس جلوی یکی از پاساژهاس.
اینجا هم داخل یک پاساژ بر روی پله های موزیکال همراه با رقص نور، که شما خیلی خوشت اومده بود.
این عکس هم مربوط میشه به معبدی در خیابان پتونم. از این معابد خیلی خیلی تو تایلند زیاده.
در خیابونهای تایلند به مناسبت تولد پادشاهشون و نزدیکی کریسمس تزئینات قشنگی درست کرده بودند.
روز دوم: صبح رفتیم شهربازی (dream world). شما هم کلی لذت بردی و روی همه حیوانات مجسمه ای سوار شدی.
تو شهربازی شوی حیوانات بود. از اونجا که قبلا سوار مجسمه ها شده بودی، فکر کردی این حیوونا هم مجسمه اند و بهشون دست می زدی.
سوار بر قطار
سوار بر صندلی غول
این هم غول بیچاره که از اسمون افتاده
شب رو برای دیدن خیابان کاسانرود رفتیم. فردا به سمت پاتایا به را افتادیم. تو راه برای دیدن پارک سنگی (ston park) رفتیم. که واقعا جالب و دیدنی بود.
مردم با این ببره عکس می گرفتند اما ما ترسیدیم و از ببره تنهایی عکس گرفتیم.
بعد از رسیدن به پاتایا و مستقر شدن در هتل و صرف ناهار برای دین شهر به راه افتادیم. این عکس مربوط به فضای جلوی پاساژ سنترال فستیوال هست.
بازار شناور میوه (floating market)
دوباره فضای جلوی پاساژها. انقدر از روز اول عکس می گرفتیم که شما تا مجسمه ای یا تزئینی می گرفتی، می دویدی به سمتش و می گفتی عکس بگیریم. ژستهات هم بهتر شده بود.
آکواریوم (under water world)
اینجا هم سوار بر قایق برای رفتن به جزیره. تو راه ششیر خوردی و گلاب به روت برای همین یک کم بیحالی ولی بلافاصله خوب شدی.
یک معبد بزرگ تو جزیره بود. گربه و سگها کنار هم استراحت می کردند. اینجا هم افتاده بودی دنبال گربه بیچاره و اون از دستت در می رفت.
پنجشنبه مجدد رفتیم بانکوک. روز جمعه که 8 شب پرواز داشتیم، صبح رفتیم سافاری. با اتوبوس به حیات وحش رفتیم و بعد از اون داخل پارک شدیم. در اونجا شوی اوران بوتان، شوی دلفین، شوی کابوی و شوی شیرهای آبی داشت. شما هم از دیدن اونها خیلی لذت می بردی.
در آخر در ساعت 8 به سمت قطر و از اونجا راهی تهران شدیم. ساعت 5 صبح به خونمون رسیدیم و پس از کمی استراحت دوباره شما رفتی مهد و من رفتم سرکار. و این طور بود که سفر ده روزمون تموم شد.
البته عکسهای بیشتری هست که تو دوربین زندایی و رویاست که به محض اینکه به دستم برسه برات می ذارم. آخه یه جاهایی شارژ دوربینمون تموم می شد.