آرتین خان در هفته ای که گذشت
یکی یکدونه مامان
چند روزه که بابا رفته ماموریت و من و شما هم تنها هستیم. انشالله فردا میاد. شما هم طی این هفته خیلی پسر خوبی بودی ولی یک کم شبا اذیت میکنی. نمیدونم دل درد داری یا ... .
و اما تو این هفته:
تو راه رفتن مهارت پیدا کردی. هرچند گاهی اوقات می افتی.
بازی با خونه سازیهاتو دوست داری. نمی دونم چرا فقط لگوهای کوچکترش رو دوست داری. یدونه یدونه بهت می دم و شما روی هم میذاری و با دستت میزنی روشون تا محکم بشه. بیشتر وقتا تا بزرگ ها رو بهت می دم قر میزنی و به اونی که میخوای اشاره میکنی تا بهت بدم.
بازی با حلقه هوش رو اصلا دوست نداری. ولی تا میبینی من رو هم چیدمشون تا جمعشون کنم. زودی میای و یکی یکی شروع میکنی به دراوردنشون.
میای تو آشپزخونه و حالت چهاردست و پا میشی. خودت رو به عقب سر می دی و سر سر بازی میکنی.
پریشب یه کار جالب کردی. داشتم گاز رو تمیز می کردم، دیدم رفتی قدبلندی کردی از رو کابینت یک پارچه رو برداشتی و کابینت رو تمیز کردی. بعد نشستی کف آشپزخونه رو تمیز کردی. من هم هی قربون صدقت می رفتم و شما جوگیرتر می شدی. تا رفتم تو پذیرایی، دیدم دستمال به دست میای پیش من. دوباره دستمال رو به رویه مبل و دسته مبل کشیدی و مثلا تمیز کردی. بعد رفتی سراغ شومینه. خلاصه با یه دستمال همه جا رو مثلا تمیز کردی. آخر سر هم رفتی ماشین شارژیتو تمیز کردی. خیلی مامانت از این مال مالی ها خوشش میاد. ولی چه کنم دستمال رو به من نمیدادی. من که حریفت نبودم. جالب اینجا بود که کلی هم کیف میکردی. حیف که نشد عکس بگیرم.