عاشقتم پسرم چون:
نازدارم
١. عاشقتم پسرم چون: از اول این هفته با آرامش و بدون گریه از من جدا میشی و میری بغل مربیهای مهدت و من هم کمی عذاب وجدانم کم شده. مربیهات میگن دیگه خیلی خوب شدی و با بچه ها هماهنگی.
٢. عاشقتم پسرم چون: بالاخره پریشب 23 مهر تونستی 10-15 ثانیه رو پاهات بایستی. خیلی باحالی تا میذارمت زمین که بایستی، دو دستت رو بالا میگیری که تعادلت رو حفظ کنی. بابا میگفت براش تا 30 ثانیه بدون کمک ایستادی. دیگه باید کم کم راه بیفتی تنبل خان.
٣. عاشقتم پسرم چون: دیگه اصلا احساس تنهایی نمیکنم چون هروقت باهات حرف میرنم، خیلی بامزه جوابم رو میدی. هرچند نامفهومه ولی من خودم ترجمه میکنم.
٤. عاشقتم پسرم چون: "نه" گفتن رو خوب یاد گرفتی. اگر کاری رو ازت بخوام و شما مایل به انجامش نباشی، خیلی خوشگل سرت رو اینور اونور میکنی و میگی :"نه"
٥. عاشقتم پسرم چون: عصرها که به خونه میرسیم، خبر از خواب نیست، کلی با هم بازی میکنیم و شیر میخوری. تا اینکه حدود ساعت 6/5 - 7 عصرونه ات رو میخوری و یکی دوساعتی میخوابی. اون وقته که من میتونم به کارام برسم.
٦. عاشقتم پسرم چون: دیروز که با هم بازی میکردیم. من یکی یکی لگوها و حلقه هوشت رو میدادم بهت و شما می انداختیشون تو سبد اسباب بازیهات. قبلش هم با هم توپ بازی کردیم. من قل میدادم سمت شما و بعد از یه خنده شیرین توپت رو میگرفتی و به سمت من پرت میکردی. خوبه دیگه کم کم داری با اسباب بازیهات بازی میکنی. آخه همش با وسایل خونه بازی میکردی نه با اسباب بازیهات.
٧. عاشقتم پسرم چون: هر وقت دراز میکشم بدو بدو میای پیشم و شیر میخوای. پریشب هم لباسم رو میدادی بالا تا بهت شیر بدم. یک کم شیر میخوری. بعدش عین گربه ها خودتو به من می مالی. دستت رو روی من میذاری و بلند میشی و روی من دراز میکشی و بلند میخندی. دوباره دو دستاتو به صورتن میگیری و دهنت رو باز میکنی و صورت من رو خوری. نمیدونی چه لذتی داره. نمیدونی چه حالی میکنم. خلاصه کلی تو این حالت با هم بازی میکنیم.
٨. عاشقتم پسرم چون: وقتی کاری میکنی و من اخم میکنم انقدر شکلک درمیاری و بهم میخندی که من اخم نکنم. ولی در همون حال کار خودت رو انجام میدی. دقیقا میدونی من به چه چیزهایی حساسم. هروقت میری سر اون چیزها مثل شومینه، جاکفشی و لپ تاپ، به من نگاه میکنی و کارت رو ادامه میدی. معمولا اگر بهت توجه نکنم میای کنار البته بعضی وقتها.
٩. عاشقتم پسرم چون: خیلی ذرت (بلال) دوست داری. این دو سه روزه که بلال آب پز یا بلال کبابی درست کردم، خیلی برای خوردنش اشتیاق داشتی. یه دونه بهت میدادم و خیلی بامزه میخوردی. البته چون نمیتونی خوب بجوی خیلی کم بهت دادم.