هشتمین مروارید آرتین خان اول
عزیز دل مامان
هشتمین مرواریدت هم از صدف بیرون اومد. مبارکهههههههه
یه عکس جالب تو سایت رشد (مربوط به مدارس) دیدم گفتم جالبه بذارمش و از روی عکس بگم کدوم دندونت در اومده. دندون پیشین جانبی پایین سمت راست.
هشتمین مرواریدت مبارک
قربون اون حرف زدنت که از شنبه یا یکشنبه پیش:
هر وقت میگم غذا می خوری سرت رو به علامت موافق پایین میدی و میگی : بَیی
هر وقت می می می خوای یا اینکه تا می بینی دراز کشیدم سریع میای نزدیکم و میگی : مَ
هر وقت میبینی یک کم ازت دور شدم قر قر کنان میای دنبالم و میگی: ماما
صدف جون (مربی مهدت) میگه یکبار داشته مریم (کمک مربی) رو صدا میزده که شما هم پشت سرش گفتی: مَیَ
بهت گفته بود پسر خوبی باش. باشه. شما هم گفتی: باش
این دو کلمه آخر رو مرتب تو مهد تکرار میکنی. قربونت برم که داری کم کم زبون باز میکنی. هرچند به نظر من دیره. ولی خواست خداست دیگه.
جدیدا هم یاد گرفتی وقتی یه چیزی رو میخوای که بهت نمیدیم، یا میخوای بغلت کنیم، این کار رو نمیکنیم، دهن مبارک رو باز می کنی و بدون وقفه و با صدای بلند گریه میکنی و اشک میریزی. البته خیلی خالی بندیه. تا اون کار انجام بشه گریه هم قطع میشه ولی بخاطر اینکه لوس نشی، سعی میکنم با شعر خوندن یا یک روش دیگه آرومت کنم و وقتی آروم شدی اون کار رو انجام بدم. آخه نمیخوام عادت کنی با گریه به هدفت برسی. امیدوارم اینطور نباشه، آخه من همیشه از این کار بدم میومده.
به یکی از چیزهایی که علاقه زیادی داری، قندونه. هرجا که ببینیش سریع خودت رو میرسونی و مشت میکنی تو قندون و قندها رو میریزی و دوباره جمع میکنی میریزی تو قندون. اما یکی دوبار دیدم که بردی نزدیک دهنت. بنابراین تا بخوای بری سمتش من از شما زودتر میرسم و برمی دارمش. البته به این بهانه که همیشه قندونا در دسترس نیستن، من هم خیلی کمتر قند میخورم.
و اما برات بگم از چای خوردن با مکافات. از نوزادی عاشق لیوان چای بودی. الان هم تا چای میریزیم باید جایی بذاریم تا دستت نرسه. چند بار بهت گفتم جیزززززه ولی هنوز درکش نمیکنی. چندبار هم دستت رو زدی داخل چای و دیدی داغه ولی باز دوباره اینکار رو انجام دادی. با انگشتت از دسته لیوان میگیری و میکشی. چند بار هم لیوان آب رو از دسته گرفته و آبش رو رو زمین خالی کردی. یکشنبه هم اولین دسته گلت رو به آب دادی و لیوان رو زدی شکوندی. فدای سرت. ولی بیشتر مراقبت کن.
عین گربه ها از هرجای باریک رد میشی و اگر هم اون وسط گیر کنی از همون گریه های بلند سر میدی.
یه چیز جالب و اون اینکه عاشق توت خشک هستی. خیلی ناز توت خشک میخوری. فدای اون توت خوردنت.