آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

سفرنامه (بجنورد، مشهد - دی و بهمن ۱۳۹۰)

1390/10/30 22:37
نویسنده : مامان آرتین
735 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام گل مامان

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


پسر زیبای مامان به علت نداشتن شارژ لپ تاب یه کم دیر شد. البته سرمون هم اینجا خیلی شلوغه. هر روز یا مهمون داریم یا میریم مهمونی. به هر حال ...

 

 

دوشنبه 19 دیماه ساعت 9:15 با هواپیما رفتیم مشهد و ناهار رو خونه مامان جون فاطمه بودیم. بعد از ظهر ساعت 4 بعداز ظهر به سمت بجنورد به راه افتادیم. بابا احسان هم چهارشنبه به ما پیوست. کلی از فامیلها که برای دیدن دایی می اومدن، شما رو هم برای اولین بار می دیدن. همه مهمونها دور شما جمع میشدن. دایی هم می گفت: "آرتین خان کار و کاسبی ما رو به هم زده. همیشه که میومدم همه دور من جمع میشدن ولی همه دور آرتین جمع شدن." البته شوخی می کرد چون خودش از همه بیشتر دور و برت هست و باهات بازی می کنه. آخه گل پسرم دل همه رو بردی. فدای پسر دلربا بشم.

روز شنبه 24 دیماه، حدود 8 شب وقتی می می خوردی گذاشتمت روی پتو و رفتم تا برات پوشک بیارم. دیدم بابا احسان اومده پیشت. به بابایی گفتم چرا روی این پتو آرتین رو برگردوندی. بابا هم به من گفت من فکر کردم شما دمر گذاشتیش. خلاصه کاشف به عمل اومد که آرتین خان برای اولین بار غلت زد.

دیگه سفرمون داره به پایان می رسه. پس فردا هم صبح می ریم مشهد و روز دوشنبه شب می ریم تهران. بابا احسان هم که برگشته تهران، دلش برای شما پر می زنه. 

          

به زودی برمی گردم با عکسهای سفر ...   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

دایی مرتضی
1 بهمن 90 13:23
الهی قربون دایی... عزیز دل، اینقد ازت عکسای خوشگل ازت گرفتم، خداکنه مامان وقت کنه برات بذاره تو وبلاگ... رنگ چشای خوشگلت ناز افتاده...
بابا
1 بهمن 90 13:34
سلام پيسسسسسسسسسسسسسر و مامان پيسسسسسسسسسسسسسر دلم تنگ شده بايان ديگه
مامان رها
2 بهمن 90 15:27
عزیزم همیشه به گردش و صفا خوش بگذره آرتین جون رو از عوض من ببوس
ملی مامانه میکاییل
3 بهمن 90 8:29
خوش بحالتون ؛ همیشه خوش باشین
عمه مریم
3 بهمن 90 12:15
سفرا بخیر عزیزانم ایشالا به شادی و سلامتی برگردین و دل آقای پدر رو شاد کنید
مریم مامان ملینا
3 بهمن 90 12:17
سفرا بخیر عزیزانم همیشه به شادی و سلامتی باشید و زودی برگردین و دل آقای پدر رو شاد کنید
مامان مانی جون
4 بهمن 90 21:35
الهی به سلامتی آرتین جونم غلت زدنت مبارک
مامان امیر علی
5 بهمن 90 15:14
خیلی عکسها و خاطراتت جالب و زیبا هستند عزیزم دوست داریم .ممنون به ما سر می زنی
مامان ماهان
6 بهمن 90 10:19
همیشه به سفر و گردش عزیزم الهی که خوش بگذره خانمی آرتین جونم چه کارای خوشگلی یاد گرفتی آفریــــــــــــــــــــــن
مامان نیایش
7 بهمن 90 17:59
همیشه به سفر و شادی باشید به به مبارکه غلت زدنت شازده کوچولو راستی ما هم رمز نداریم
نوشین
7 بهمن 90 19:30
سلام پسر گل....سفرا بی خطر....چه خوب شد که مامان گل و روی ماه خودتو دیدم...خیلی کم بود...ولی عالی بود...مثه یه فرشته کوچولوی ناز بغل مامانیت نشسته بودی...کلی هم بزرگ و آقا و خوشگل شده بودی...رفتم واست یه اسپند هم دود کردم.... دست دایی هم واسه عکسا درد نکنه...عکساتم مثه خودت زیبا بودن... واسه اولین غلت زدنت... ایشالله دوباره ببینمتون....مواظب خودت و مامانی و بابایی باش عزیزم....
مامان اميرحسين
8 بهمن 90 12:14
ايشالا هميشه خوش باشيد@}; -به سلامتي آرتين كوچولو غلتيدن