آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

چکاب دو ماهگی

1390/8/17 12:03
نویسنده : مامان آرتین
601 بازدید
اشتراک گذاری

  

سیزده آبان دو ماهه شدی و نوبت واکسن دوماهگی و چکاب ماهیانت بود. صبح شنبه 8/14 رفتیم و واکسنهاتو زدیم، البته من چون دلش رو نداشتم نیومدم داخل اتاق. شما و مامان جون رفتید داخل اتاق. و برای اولین بار طوری گریه کردی که برای چند لحظه نفست بالا نیومد، من هم با ترس وارد اتاق شدم که خدا رو شکر به خیر گذشت. تا شب هم هر از گاهی جیغهای بنفش می کشیدی. شب دردت تموم شد ولی ساعت 4 صبح بی تابی می کردی. بهت شیر دادم، متوجه تب شدیدت شدم. قطره ات رو دادم و مامانی شما رو تا صبح روی پاش گذاشت تا خدا رو شکر بهتر شدی.


همون روز شنبه عصر برای چکاپ دوماهگی رفتیم پیش دکتر اطفال. 

اینم نتیجه چکاپ دوماهگیته:

وزن: 5 کیلو و 400 گرم         

قد: 55 سانتیمتر                                    

دور سر: 40 سانتیمتر                                               

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان محمدجان
17 آبان 90 13:16
سلام به سلامتی سخت ترین واکسن گذشت همه ی واکسنا یه طرف و واکسن دوماهگی هم یه طرف بوس واسه نفس طلای خودمممممم
mamani helena
17 آبان 90 15:14
salam azize khale khodaro shokr chekapet ali bode
بابا
17 آبان 90 16:27
پيسسسسسرم جيگرتر شده
فرزانه
18 آبان 90 8:32
وای خدا پسر چقدر بزرگ شده.عزیز دلم خیلی دوست دارم ببینمت آقایی.کلی بوس
مامانه میکاییل
19 آبان 90 12:19
قوربونش برم مه ماشالله بزرگتر شده ، خوش به حالت که واکسن هاشو زدی و شرش کم شد
زهره مامان هلیا
19 آبان 90 12:57
فداش 2 ماهگبت مبارک شازده پسر
سمیه (مامان آیسا)
20 آبان 90 18:47
واااااای الهی عزیزم، ماشاءالله چه خوب وزن گرفتی خاله قربونت بره عزیزکم
مامان رها
21 آبان 90 10:19
سلام سعیده جون عزیزم نگران نباش واکسن 2 ماهگی یه خورده سخت میشه ولی واکسن های بعدی راحتتر میشه شازده کوچولو رو از طرف من ببوس
مامان امیر علی
21 آبان 90 13:12
وای وای واکسنها .کابوسی بودند واسه من .خدا را شکر که تمام شد .تا 18 ماهگی این حکایت همچنان باقیست .
afshin
21 آبان 90 22:12
آی مردم این صدای قرنِ ماست ـ این صدا از وحشتِ غرقِ شماست دیده در گرداب کی وا می کنید؟ ـ وه که غرقِ خود تماشا می کنید آنکه او امروز در بند شماست ـ در غم فردای فرزندِ شماست راه می جستید و در خود گم شدید ـ مردمید، اما چه نامردم شدید آه اگر این خوابِ افسون بگسلد ـ از ندامت خارها در جان خلد چشم هاتان باز خواهد شد ز خواب ـ سر فرو افکنده از شرمِ جواب منتظرتم ....
مامان تربچه
22 آبان 90 8:21
فکر کنم یکی از سخت ترین مراحل نوزادی، وااااااکسن زدنه! هر مامانی رو دیدم از نزدیک شدن نوبت واکسن نی نی مینالید بابت اظهار لطفت هم ممنون
مامان امیر علی
22 آبان 90 11:22
sسلام عزیزم مرسی ازنظرات زیبایت بوس
مریم مامان ملینا
22 آبان 90 12:15
سلام سلام خداروشکر که به سلامتی و بدون مشکل این واکسن رو پشت سر گذاشتی آرتین جون.
محمد پوریا
22 آبان 90 15:38
مامان آبتين
23 آبان 90 10:31
خدارو شكر كه به سلامتي واكسنت بخير گذشت روند رشدت كه عاليه خدارو شكر
مامان رها
23 آبان 90 12:53
عزیز دلم ممنون که سر زدی و از ابراز محببتون ممنون عیدتون مبارک


عید شما هم مبارک