مروارید پانزدهم و شانزدهم
عزیز دلم
پس از یکماه انتظار دندون پانزدهم و شانزدهمت هم بالاخره در اومد. دندون نیش فک پایین روز هشتم و دندون نیش فک بالا روز یازدهم تیرماه روئت شد. مبارکت باشه. انشالله بقیه مرواریدهات بدون اذیت جوونه بزنن.
و اما:
- هرکاری می کنم دل به آموزش رنگها نمیدی. با اینکه سی دی آموزشیش رو داری و خیلی دوست داری، نمی دونم چرا دل به یادگیری نمی دی. به این سی دی می گی: "سی دی نی نی"
- عاشق سی دی بی بی انیشتن هستی. نمیدونم به چه علت اسمش رو گذاشتی: "سی دی تو تو".
- متاسفانه به شیشه عادت کردی و شبها رو با شیشه میخوابی.
- دیشب تو لیوان بهت شیر دادم، خودم تو پذیرایی بودم و شما و بابا تو آشپزخونه. دیدم صدای شکستن لیوان اومد و بابا شما رو بغل کرده بود. مثل اینکه لیوان رو داده بودی به بابا که از دستش میوفته و میشکنه. شما هم راه رفتی و یک کوچولو پات خون اومد که بردم شستم و دستمال گذاشتم تا بند اومد.
- کار بدی که یاد گرفتی اینه که موقع غذا خوردن میگی. آب. بهت آب که میدیم خالی میکنی تو ظرف غذا یا میزت. بقیه وقتها هم عاشق اینی که بری دم ظرف شویی و لیوان رو آب کنی و خالی کنی. البته تو حموم هم همین بساط رو داریم. تو حمومت وانت رو که آب کردیم با ظرف کوچک آب برمیداری و خال میکنی تو توالت فرنگی. عجب داستانی داریم با شما. تازه بعد از یکساعت هم که بخواهیم از حموم بیرون بیاریمت، با کلی داد و هواره. گاهی اوقات. قبل از من میری، میام میشورمت، میبینم غر میزنی، میذارم به بازی ادامه بدی و من میرم بیرون. وقتی دیگه خوب خسته شدی، برمی گردم و میشورمت و بیرون میارمت.
و گزیده ای از سخنان آرتین خان اول:
مامان تایی بابا: مامان به بابا چای بده.
شی بده: شیر بده
بِده: هم برای گرفتن و هم برای دادن بکار می ره.
مایین: پایین
قبل از اینکه برات بنویسم همه چیز یادمه اما تا میام بنویسم از ذهنم میپره. حالا هرچی یادم اومد بعدا می نویسم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی