شیرین زبونی
شیرین زبون من
وقتی حرف می زنی غش میکنم. خیلی با اعتماد به نفس حرف میزنی. طوری که انگار هم شما حرفای منو خوب می فهمی و هم من حرفهای شما رو. توی جمله های نامفهومت خیلی "خ" به کار می بری. فکر کنم یه ارتباطاتی با آلمانی ها داری.
و اما کلمات مفهوم:
آببه: به آب، می می و هر مایعی می گی آببه
ما ما نی: چنان بخش بخش می گی که با هر بار گفتنت چلونده میشی یا قربون صدقه ات می رم.
بابا (بابایی): به بابا می گی. هرکس هم که در میزنه، فکر میکنی باباییه. وقتی هم ازت می پرسیم: "بابا کو؟" به در نگاه میکنی و می گی بابایی.
دَدَ: همون دَدَ معروف. عاشق بیرون رفتنی و پشت هرکسی می ره گریه میکنی که تو رو هم با خودش ببره.
آب بوزه: آب بازی
حمّا: حمام
بیشی بیشی (پشت سر هم هی تکرار میشه): وقتی می خواد از مبل بری بالا یا بیای رو زانوم بشینی. یا از یه جای باریک به زور رد شی.
هاووو : هاپو یا گربه. وای نمی دونی گربه یا سگ میبینی چه کار می کنی و پشت سر هم میگی :"هاووو". بهت می گم: "هاپو چی میگه؟" می گی: "هاو".
ماس: ماست
موس: موز
هَم: به من هم بده بخورم
جملات و کلمات نامفهوم زیاد به کار میبری که هیچکدوم مون نمیفهمیم.
فعلا چیز بیشتری یادم نمیاد. اگر چیزی یادم اومد میام و تو ادامه مینویسم. فعلا بای