آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

محرم 91 و پیشرفنهای گل پسری

1391/9/9 11:04
نویسنده : مامان آرتین
618 بازدید
اشتراک گذاری

همه دنیای من

چند روز تعطیلی رو رفتیم مشهد. ولی به علت سردی هوا و شلوغی مشهد از خونه بیرون نرفتیم. فقط شبا هیئت بابا اینا میرفتیم. هرچند بابایی هنوز نمیتونست بیاد ولی ما به نیابت از ایشون می رفتیم. این هم چندتا عکس تو خونه ازت گرفتیم.

همه دنیای من

چند روز تعطیلی رو رفتیم مشهد. ولی به علت سردی هوا و شلوغی مشهد از خونه بیرون نرفتیم. فقط شبا هیئت بابا اینا میرفتیم. هرچند بابایی هنوز نمیتونست بیاد ولی ما به نیابت از ایشون می رفتیم. این هم چندتا عکس تو خونه ازت گرفتیم.

 

 

 

                       

 آخی مامان جونم چندتا عکس از پارسالت رو هم میذارم. قربونت برم چقدر کوچولو بودی.

                           

   

تو این چند روزه پیشرفتهای قابل توجهی داشتی.

  • خیلی عشق راه رفتن داری. از هرجا میگیری بلند میشی و شروع میکنی به راه رفتن. که البته وسطهاش که خسته میشی میشینی یا اگه تعادلت به هم بخوره می ایستی، تمرکز میگیری و دوباره راه میوفتی.
  • بهت میگم p.p کن بریم حموم. کلی به خودت فشار میاری تا کارت رو انجام بدی، از عشق آب بازی.
  • تو حموم هم کلی ورجه وورجه و آب بازی میکنی. از در و دیوار می گیری و با کاسه آبت اینور و اونور میری.
  • بهت میگم ج.ی.ش نداری یا ج.ی.ش نکردی؟ سریع دستت می ره به سمت پوشکت.
  • بهت میگم بریم دستات رو بشورم. دستاتو چندبار مشت می کنی و باز میکنی.
  • خیلی خوشگل بشکن میزنی.
  • این چند روزه وقتی مداحی می شنیدی یا دست میزدی یا می رقصیدی. بهت می گفتم مامان جون سینه بزن. اما باز هم کار خودت رو می کردی.
  • قربون اینجور نشستنت برم من

  • عشق مامان، بدون من نمیخوابی. دیشب به بابا گفتم من کار دارم و شما برای آرتین شیشه درست کن کنارش بخواب تا بخوابه ولی انقدر بهانه گرفتی که من اومدم. تا اومدم کمی کنارت دراز کشیدم خوابیدی. دوباره پاشدم و به کارام رسیدم.
  • چند روز پیش عصر بعد از برگشت از سرکار کنارت دراز کشیدم. بهت شیر دادم تا بخوابی. دیدم از خواب خبری نیست خودم رو به خواب زدم. احساس کردم ٣٠-٤٠ ثانیه به من زل زدی، به روی خودم نیاوردم. شروع کردی به بلند خندیدن، دوباره به روی خودم نیاوردم و چشام همچنان بسته بود. لپ هات رو روی دهنم گذاشتی تا ببوسمت، باز هم به روی خودم نیاوردم، بلکه شاید بخوابی. اما یه دفعه دیدم دهنت رو باز کردی و روی لبای من گذاشتی. دیگه کم آوردم و بلند شدم و کلی با هم بازی کردیم.
  • چند روزه یاد گرفتی همش منو می خوری. دهنت رو باز می کنی و روی صورتم میذاری. صورتم رو خیس میکنی. می بینی من بدم میاد ذوق میکنی و می خندی.
  • قربون اون خنده های بلندت برم من که وقتی دنبال بازی می کنیم و مثلا شما از دست ما فرار میکنی، چنان از ته دل می خندی که دلم برات غش می ره.
  • سه شنبه قرار بود من و شما بریم خونه یکی از فامیلامون. به علت ترافیک و کمی گم کردن راه، راه نیم ساعته رو ١/٥ ساعت تو راه بودیم. شما هم نخوابیدی و نیمساعت آخر چنان اشک می ریختی. هر کاری کردم ساکت نمیشدی. وسط اتوبان هم امکان نگه داشتن نبود. انقدر دل زدی و من هم نزدیک بود گریه ام بگیره، اعصابم به هم ریخته بود و نمی تونستم کاری کنم. تا بالاخره خوابت برد خدا رو شکر. اما عذاب وجدان منو ول نمیکرد. ولی فدات شم با اینکه کم خوابیدی اونجا که رسیدیم بیدار شدی و مثل همیشه آقا بودی و دلبری کردی.

             

فعلا تا همینجا کافیه. امیدوارم چیزی جا نیفتاده باشه. برم به کارهام برسم. اگه چیز دیگه ای یادم اومد برات تو پست بعدی می ذارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان نیایش
9 آذر 91 10:54
زیارت ها قبول عزاداری هاتون قبول چه قدر عکس های قشنگی شده خدا حفظش کنه این گل پسر ناز رو در پناه خدا و امام حسین باشه ان شاا لله
دایی مرتضی
9 آذر 91 13:26
قربون تیپ این پسر برم من... قربون پیشرفتاش برم من کلی برای دایی ش راه رفت
مامان امیرعلی(پسرک شیطون)
9 آذر 91 14:13
ممنون عزیز دلم ... باید از الان بفکر باشم دیگه ...
سارا
9 آذر 91 20:35
الهــــــــــــــــــــــــــــــی بگردم این گل پســـــــــــرو...1 ماشالله... چند پسرمون آقاااااا شده سعیده جون چه کار قشنگی کردی عکسای پارسالش هم گذاشتی! حتمااااا براش اسفند دود کن!
ملی مامان میکاییل
9 آذر 91 22:34
عکساش خیلی خیلی قشنگ بودن منم دلم بزاش سوخت که اونجوری گریه می کرده عزیزم پی پی گردنش خیلی بامزست
مامان نخودی
10 آذر 91 10:06
عزاداری هات قبول پسر دسته گل ایشالا در پناه امام حسین باشی
تلما
10 آذر 91 12:06
عاشق عکس سومشم خیلی نازه
الهه(مامان آرمین جونی)
10 آذر 91 15:56
ماشالا هزار ماشالا خیلی نازه خدا حفظش کنه لینک کردم از طرف من ببوسش
مامان آرتین (الهه)
10 آذر 91 19:40
سعیده جون عزاداریهاتون قبول این گل پسر خوشتیپ رو فقط باید گاز گرفت
نسیم -مامان آرتین
11 آذر 91 8:26
الهی چه لباس نازی پوشیده این آقا خان جونم این فسقلی هم یاد گرفته چه جوری دلبی کنه منکه عاشق ماچ آبدار این شیطونکها هستم
فرزانه
11 آذر 91 9:40
عزیز دلم قربووووونننتتتت برم خیلی جیگر شدی آرتینم.حسابی خوردنی شدی عزیزکم
منا مامان الینا
11 آذر 91 12:02
قربونت برم من عزیز دلم عزاداریهات قبول باشه و ابولفضل نگهدارت پسملکم!
محيا كوچولو
12 آذر 91 1:05
قبول باشه عزاداريهاتون چه عكس خوشگلي
سهراب
12 آذر 91 12:28
به به ... آقا آرتین قبول حق باشه.
مامان ساجده
12 آذر 91 16:26
سلام عزیزم متین تو مسابقه نی نی های فشن شرکت کرده اگر به این ادرس برید و بهش رای بدید ممنون میشم با تشکر کد عکس 0026 در ضمن ميتونيد به متين دو بار راي بديد http://ninimod.niniweblog.com تا پنج شنبه مهلت داره
مامان کورش
12 آذر 91 18:26
افرین به پسمل نازم با این همه پیشرفت راستی چه عکسای ناز وزیبایی خیلی خوشمل شدی
پگاه مامان آرتین
12 آذر 91 18:49
عزاداریت قبول پسرگلم.چشمای توهم مثل آرتین من جادویی.ایشالا خدا پشت وپناهتون باشه.ماشالا.مامانی اسفنددددددددد
سمانه مامان پارسا جون
13 آذر 91 17:56
سلام خانومی خوبی؟ وای چقدر ماه شدی عزیزم هزار ماشاا... عکسهات یکی از یکی قشنگتره همیشه در پناه امام حسین باشی عزیزم
مامان نيروانا
22 آذر 91 8:14
قشنگِ خاله خيلي ماه شدي توي اين عكسا.
پيشرفتها و بامزگيات رو دوست دارم. يادِ كوچيكياي نيروانا مي افتم. چقدر زود ميگذره. آرتين شيرينم زنده باشي


ممنون خاله جون