پنجمین و ششمین مروارید
آرتین عزیزم
دو سه هفته ای لثه هات باد کرده بود و خیلی اذیت میشدی، تا اینکه دیروز دیدم دوتا دندون سمت چپ یکی بالا و یکی پایی، در اومده. فکر کنم تو هفته گذشته که سرم شلوغ بود جوونه زده و من متوجه نشدم. عزیزترینم روئیدن مرواریدهات مبارک. دو دندون سمت راستت هم احتمالا به زودی درمیان. آخه لثه هات سفید شدن و باد کردن. الهی قربونت برم من.
1. چند روزیه که همش گاز میگیری، البته به خاطر دندوناته. امیدوارم این عادت رو ترک کنی.
2. دیگه به مهد عادت کردی و کمتر گریه میکنی. خدا رو شکر غذاتو هم میخوری. (البته مربیهات میگن)
3. شما هیچوقت عادت نداشتی چیزی بذاری دهنت، مگر بعضی خوراکی ها. غذا که بهت میدادم مخصوصا غذاهای جامد، تا توی دهنت میذاشتم، ادا درمیاوردی (حالت بالا آوردن). یعنی دیگه بهت ندم. ولی با زور میخوردی. هر یک قاشق هم سرت رو برمیگردوندی. دو ماهی هم بود که نون هم نمیخوردی. خدا رو شکر یه هفته اس که نون میگیری دستت و میخوری. غذاتو بهتر میخوری. میوه و بیسکویت هم که میدم بهت، بهتر میخوری. خدا رو هزاران بار شکر.
4. دو هفته هست که خیلی قشنگ سرسری می کنی تا میگیم: "سر سری سرشو برم، سر خوشگلشو برم" فورا سر سری میکنی به حدی که باید نگهت داریم. برای دست دستی هم برات میخونیم: "دست دسی باباش میاد صدای کفش پاش میاد، دست دسی پسر منه، دست دسی قلب منه، دست دسی عمر منه، ... )
5. هنوز واکسن یکسالگیت رو نزدم. چون حالت سرماخوردگی داری، مجبورم دیرتر برای واکسن ببرمت تا بهتر بشی.
6. این چند روزه مهمونامون بودن و من هم بردم بگردونمشون. بابا احسان هم ماموریت بود. همه مدت بغلم بودی. دیگه واقعا پشتم درد میگرفت. شنبه شب رفتیم هایپر که تو راه از شدت خواب مرتب جیغ میزدی و میخواستی بیای بغلم. کنار خیابون نگه داشتم، بهت شیر دادم ولی به محض اینکه میدادم بغل بقیه جیغ میزدی و جلوتر دوباره ماشین رو نگه میداشتم. این بار تو خیابون راه بردمت تا بخوابی. ولی فکر کنم فهمیده بودی اوضاع از چه قراره. خواب بی خواب. به هر فلاکتی بود تو بغل عاطفه خوابیدی. اونجا هم همش بغل من بودی. بخاطر مهد خیلی به من وابسته شدی. بغل هیچکس نمیری. بغل بابا هم کمتر میری. امیدوارم ادامه دار نشه.
قرار بود تو این پست عکساتو بذارم ولی نرسیدم عکسها رو رو لپتاپ بریزم، انشالله تو دوسه روز تعطیلی آخر هفته اینکار رو انجام میدم.