آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

آرتینم در ماه دوازدهم زندگی

1391/5/23 8:50
نویسنده : مامان آرتین
753 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان

روز به روز بزرگتر و عزیزتر میشی و غذاهایی که میتونم بهت بدم تنوع بیشتری دارن.

جمعه 13 مرداد برای اولین بار بهت تخم مرغ کامل دادم. با میل نخوردی ولی همش رو تموم کردی.

شنبه 14 مرداد بهت بستنی دادم. اولش کمی ادا درآوردی و امتناع کردی ولی بعدش مهلت ندادی تا من هم کمی بخورم.

بیا ادامه مطلب تا بقیه کارهاتو برات بگم.

عزیز مامان

روز به روز بزرگتر و عزیزتر میشی و غذاهایی که میتونم بهت بدم تنوع بیشتری دارن.

جمعه 13 مرداد برای اولین بار بهت تخم مرغ کامل دادم. با میل نخوردی ولی همش رو تموم کردی.

شنبه 14 مرداد بهت بستنی دادم. اولش کمی ادا درآوردی و امتناع کردی ولی بعدش مهلت ندادی تا من هم کمی بخورم.

13 مرداد خونه مامانی افطاری دعوت بودیم. از اونجاییکه خونه حیاطی دارن، ما هم استخرت رو بردیم تا یه تنی به آب بزنی. شما هم کیف دنیا رو کردی. دلت نمیخواست از آب بیای بیرون.

این کار رو جدید یاد گرفتی. و تقریبا هر 5 دقیقه یکبار انجامش میدی.

دنبال توپ همه جا میری. اینجا هم داشتی دنبال توپت میرفتی زیر مبل.

یه نکته جالب که صندلی غذاتو دوست داری. به علت شیطونی زیاد مجبورم یه وقتایی بذارمت تو صندلیت. تا نیم ساعت 45 دقیقه با خودت بازی میکنی. کارتون میبیمی. ولی پس از اون خسته میشی. ببخش مامان جون برای خودت میگم. یک بار که تو آشپزخونه بودم تا روم رو برگردوندم دیدم خودتو رسوندی به یک کابینت که درش باز بود. به علت جلوگیری از ضربات احتمالی، شما زندانی میشی. و اما یه بار که طولانی شده بود اومدم دیدم سر خوردی. صدات هم درنمیومد. فدات بشم من گل پسرم.

اینجا دیگه احساس خطر کردی و کمک میخواستی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

خاله نسيم
23 مرداد 91 9:45
نوش جونت عزيزم تو اين گرماي تابستون آي بستني حال ميده بخصوص قيفي سعيده جون فقط تو خيابون امتحان نكن چون تمام زندگيت ميشه بستني
سميرا
23 مرداد 91 10:19
جونمي جوووووون كمتر از يه ماه ديگه آرتينم يه ساله ميشه خاله جون كم كم بايد دنبال يه دختر خوب برات باشيم
ف
23 مرداد 91 11:25
ای جوون خاله هر روز خوسمزه تر از دیروزی جیگر خاله.دوووووووست دارم

ابو الفضل و زینب
23 مرداد 91 17:44
عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم نازیــــــــــــــــــــــــ ولی جدا چه پسر باحالی داری
مامان علی
23 مرداد 91 19:27
سلام عزیزم با پست جدید با عنوان دلم لرزید اپم دوست داشتی سر بزن
مامان آرتین
24 مرداد 91 0:31
قربون اون بستنی خوردنت برم من آرتین جون تو هم که مدل پسر من رو صندلی غذات میشینی
مامان آرشيدا
24 مرداد 91 2:32
آب بازي خوب بود آرشيدا هم عاشق آب بازي.
دایی مرتضی
24 مرداد 91 13:01
ای قربون این پسر و حمامش تو هوای گرم... ایشالا عید فطر تو مشهد می بینیمتون
سارا
24 مرداد 91 22:51
ای جــــــــــــــــــــــــــانــــــــــــــــم.... الــــــــتهنی قربوووونش من عــــــــــــــــــاشق اون حرکته هر 5 دقیقه یه بارشم.....
سهراب
25 مرداد 91 0:18
مامان محمد پوریا
25 مرداد 91 14:30
الهیییییییییییییییییییییییییییییی چه با نمکه البته خیلی هم شلوغکار
فرزانه
25 مرداد 91 14:59
فرزانه هستم عزیزم تو تایپ اشتباه کردم
ملی مامان میکاییل
25 مرداد 91 23:18
خاله آرتین الان بستنی می خوره میکی ما چند ماهی هست که امون به بستنی نمی ده وای فداش بشم کلی خندیدم کلی هم دلم سوخت تو صندلی لیز خورده بود
mamane Ali
28 مرداد 91 1:03
ای جانم تو چقدر شیرینی آرتین جون علی کوچولوی ما هم مثل این استخره داره ولی هنوز براش باز نکردم ! جیگرتو
مریم مامان ملینا
28 مرداد 91 9:20
آب بازی رو بچه ها همه دوست دارن. اون ورزش شنا رو ملینا هم خیلی انجام میده چه تشابهی دارن این بچه ها چه مامان باشهامتی!بچه رو توی اون وضعیت دیدی ازش عکس میگیری! من میبودم با سرعت برق میرفتم و برمیداشتمش