جشن دندونی
سلام سلام صدتا سلام من اومدم با دندونام
میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم
یواش یواش و بیصدا شدم جزء کباب خورا
بالاخره مامان فرصت پیدا کرد تا برای گل پسرش یه جشن دندونی کوچولو بگیره. تاریخ 1391/03/25، ساعت 7 مهمونامون اومدن. خیلی بهمون خوش گذشت. ولی از اونجا که شما تو سر و صدا نمیخوابی، همش بیدار بودی. با اینکه بسیار خسته شده بودی ولی مقاومت میکردی تا نخوابی. و این هم هنر مامان بی هنر. ببخش دیگه همین قدر در حد توانم بود.
سلام سلام صدتا سلام من اومدم با دندونام
میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم
یواش یواش و بیصدا شدم جزء کباب خورا
بالاخره مامان فرصت پیدا کرد تا برای گل پسرش یه جشن دندونی کوچولو بگیره. تاریخ 1391/03/25، ساعت 7 مهمونامون اومدن. خیلی بهمون خوش گذشت. ولی از اونجا که شما تو سر و صدا نمیخوابی، همش بیدار بودی. با اینکه بسیار خسته شده بودی ولی مقاومت میکردی تا نخوابی. و این هم هنر مامان بی هنر. ببخش دیگه همین قدر در حد توانم بود.
گیفتهایی که به در آخر به مهمونا دادیم.
لیبل لیوانها و نوشابه ها هم کار خودمه.
ژله ها تزئین شده با پاستیل دندونی. البته به بدبختی ژله دندونی پیدا کردیم. قحطیش اومده بود.
سالاد اولویه به شکل دندون
آش دندونی که با پیازداغ به شکل دندون تزئین شده
اینم صاحب مرواریدها در کنار میز غذا
میز غذا. البته جای همه خالی
آرتین خان در کنار کادوهاش
و این هم کیک. البته خیلی دنبال کیک بصورت دندون گشتم ولی متاسفانه نتونستم پیدا کنم. در آخر هم عکس کیکت رو از اینترنت گرفتم و به قناد دادم تا بتونه مثل اینو درست کنه. آخه دندون آدمکه پیدا بود و کمی به جشن نزدیک. شما که نتونستی بخوری، خیلی خوشمزه بود.
امیدوارم همه دندوناتو به راحتی این دوتا دندونت دربیاری. البته مثل اینکه دندونای بالا کمی اذیتت میکنه، آخه دستت رو میکنی تو دهنت و محکم لثه های بالات رو به دستت میکشی.
عکسهای مهمونی هم انشالله در پست بعدی برات میذارم.