آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

طلسم شکسته شد

1390/10/6 20:41
نویسنده : مامان آرتین
1,458 بازدید
اشتراک گذاری

پسر مهربون مادر

پس از گذشت حدود دو ماه از تولد کیارش، بالاخره طلسم شکست و برای دیدن آقا کیارش رفتیم خونه مامنیش. البته اینو بگم که یک کم تقصیر این آقا کیارش شیطونه. آخه خاله نهال می گه این پسره کار زیاد داره و تنهایی نمیشه ازش مراقبت کرد. یک کم از شیطونیهاش بگم. می گن وقتی می ره حموم پسر خوبیه ولی به محض اینکه آب بسته میشه شروع می کنه به گریه کردن. همینطور موقع عوض کردن پوشک و ...

خلاصه شنبه ما با عمو سعید و خاله ژانت و غزل خانم شیطون رفتیم دیدن کیارش خان. وقتی رسیدیم، دیدم داره گریه می کنه چه صدای کلفتی هم داشت. بغلش کردم، یه لحظه رفتم تو حال و هوای نوزادی شما و خیلی دلم برای اون لحظات تنگ شد. بابا می گفت خیلی کوچولوه. شما هم همینطور بودی ولی بابا یادش رفته. مامانیش برد که بخوابونش و ما تمام وقتی که اونجا بودیم این آقا خوابیده بود و ما فقط تونستیم تو خواب ازش عکس بگیریم. 

آرتین و کیارش 90/10/4

پسر مهربون مادر

پس از گذشت حدود دو ماه از تولد کیارش، بالاخره طلسم شکست و برای دیدن آقا کیارش رفتیم خونه مامنیش. البته اینو بگم که یک کم تقصیر این آقا کیارش شیطونه. آخه خاله نهال می گه این پسره کار زیاد داره و تنهایی نمیشه ازش مراقبت کرد. یک کم از شیطونیهاش بگم. می گن وقتی می ره حموم پسر خوبیه ولی به محض اینکه آب بسته میشه شروع می کنه به گریه کردن. همینطور موقع عوض کردن پوشک و ...

خلاصه شنبه ما با عمو سعید و خاله ژانت و غزل خانم شیطون رفتیم دیدن کیارش خان. وقتی رسیدیم، دیدم داره گریه می کنه چه صدای کلفتی هم داشت. بغلش کردم، یه لحظه رفتم تو حال و هوای نوزادی شما و خیلی دلم برای اون لحظات تنگ شد. بابا می گفت خیلی کوچولوه. شما هم همینطور بودی ولی بابا یادش رفته. مامانیش برد که بخوابونش و ما تمام وقتی که اونجا بودیم این آقا خوابیده بود و ما فقط تونستیم تو خواب ازش عکس بگیریم. 

آرتین و کیارش 90/10/4

کیارش 90/10/4

منو عشقم

 

اینم عکس غزل خانم شیطون سوار بر الاغ آرتین خان

منو عشقم

اینم عکسهای ایمیلی خاله نهال. (مرسی خاله جون بازم از این کارا بکن)

    

 


منو عشقم

 

یک کار جدید یاد گرفتی که فکر کنم تو عکس بشه دید آخه گفتنش سخته. با لبات صدا در می یاری و کلی آب دهن می دی بیرون. درسته بامزس ولی اصلا این کارت رو دوست ندارم.


منو عشقم 

دیروز یعنی 90/10/5 تولد مامانی نجاه (مامان بابا) بود. برای عرض تبریک رفتیم خونشون. ولی به نفع شما تموم شد. عمه جون ندا همش از شما عکس گرفت انگاری تولد شما بود. اینم عکس از شما با کیک مامانی

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

بابا
6 دی 90 13:57
پيسسسسسسسسسسسر قربونت برم كيارش هم همينطور( پيسسسسسسسسسر عمو پويا)
دایی مرتضی
6 دی 90 19:34
چه همه اتفاق تو یه پست تعریف کردی مامان نی نی. راستی، عکسای ارسالی از خاله نهال رو اول دانلود کن از ایمیلت، بعد مثل عکسای معمولی آپلود کن. مستقیم نیارشون که برای ما دیده نمیشن.
مامان اميرحسين
6 دی 90 20:41
سلام سعيده جون آرتين خوبه با اجازه تون من شما رو لينك ميكنم.چه آرتين ناز تو اين عكسش آرتين جون ديدن دوستت رفتي خوب بود؟
نهال
6 دی 90 23:45
من شرمندم ایشا له زودی پسرم بزرگ شه دست از این اخلاقاش برداره ما بتونیم ازتون تو خونه خودمون پذیرایی کنیم.
مرسی که اومدین خوشحال شدیم کلی.


ای بابا، برای ما که فرقی نمی کرد، نگران بودیم یه وقت مزاحم مامانتون باشیم
مریم مامان ملینا
7 دی 90 13:44
آخی این آقا کیارش چه ناز خوابیده. چقدر جیگر شده این آقا آرتین. ملینا هم از این صداها با لباش درمیاره و کلی با خودش سرگرم میشه. ناراحت نباش بچه ها با این کارها میخوان اندامهای بدنشون رو بشناسن و با دنیای پیرامون ارتباط برقرار کنن بوووووووووووووووووووووووووس
مامان محمدجان
7 دی 90 16:45
تولد کیارش جون مبارک البته با تاخیر چه بامزه خوابیدن این کلوچه هااااااااا
مامان ماهان
11 دی 90 13:13
چقدر قشنگ خوابیدن این جوجه های ناز
مامان گیسو
12 دی 90 1:01
آخی نازی خدا حفظش کنه به مامانش کاش بگی دمر نخوابونتش آخه می گن تو این سن خوب نیست ماشاا... آرتین جونم خیلی ناز شده چشمم کف پاش بوسسسسسسس خصوصی داری
ملی مامانه میکاییل
13 دی 90 9:52
ای بابا میکاییل هم تو اون سن جاشو عوض می کردی گریه می کرد بیشتر بچه ها همین ط.رن بعد خوب می شن ههههه میکی از این لباسه ارتینی داشت lovely dog
ملی مامانه میکاییل
13 دی 90 9:53
میکی هم وقتی همسنه کیارش بود موقع تعویض گریه می کرد میکی هم مثله لباسه آرتینی داشت lovly dog