2 ماهگی آرتین خان اول
عزیزترینم، بهترینم، مهربون ترینم، آرتینم 2 ماهگیت مبارک
مامانی قسمت شد 2 ماهگیت رو هم مشهد باشیم. امروز صبح کلی قرقر کردی ولی حدودا ساعت 11 آروم شدی و وقتی باهات حرف می زدیم دلت می خواست حرف بزنی. تازه امروز از روزای دیگه بیشتر خندیدی. دل همه رو بردی پسرم. فکر کنم این دفعه که بریم تهران دل مامانی اینا خیلی بیشتر برات تنگ شه آخه به مامانی خیلی عکس العمل نشون می دی و همش دستاتو تکون می دی و دلت می خواد بغلت کنن. هرچند من به همه می گم خیلی بغلت نکنن، می ترسم بغلی شی. آخه بریم تهران من تنهام و نمی تونم همش تو بغلم بگیرمت. راستشو بخوای باید از هفته دیگه برم سر کار (البته قرار شده دو روز تو هفته برم سر کار و بقیش رو تو خونه کار کنم) و مامانی (مامان بابا) بیاد خونمون و شما رو نگه داره. البته الان رفته مسافرت و فکر کنم باید دو هفته اول رو باهم بریم سر کار.
راستی دو سه روزیه که بعضی گاهی جیغهای بدی می کشی. البته خیلی کمه ولی از شما توقع این جیغها رو ندارم. امیدوارم دیگه بیشتر از این نشه. یه وقتایی صبحها اینقدر می خوابی که خودت هم خسته می شی و کلی قر می زنی، مامانی هم شما رو می بره کنار بخاری (به علت سردی هوا) و لباسهاتو کم می کنه و پوشکت رو باز می کنه. شما هم حسابی دست و پا می زنی و کیف می کنی و سر حال می شی.
برای دیدن عکسهای عزیزم ادامه مطلب رو ببینید...
عزیزترینم، بهترینم، مهربون ترینم، آرتینم 2 ماهگیت مبارک
مامانی قسمت شد 2 ماهگیت رو هم مشهد باشیم. امروز صبح کلی قرقر کردی ولی حدودا ساعت 11 آروم شدی و وقتی باهات حرف می زدیم دلت می خواست حرف بزنی. تازه امروز از روزای دیگه بیشتر خندیدی. دل همه رو بردی پسرم. فکر کنم این دفعه که بریم تهران دل مامانی اینا خیلی بیشتر برات تنگ شه آخه به مامانی خیلی عکس العمل نشون می دی و همش دستاتو تکون می دی و دلت می خواد بغلت کنن. هرچند من به همه می گم خیلی بغلت نکنن، می ترسم بغلی شی. آخه بریم تهران من تنهام و نمی تونم همش تو بغلم بگیرمت. راستشو بخوای باید از هفته دیگه برم سر کار (البته قرار شده دو روز تو هفته برم سر کار و بقیش رو تو خونه کار کنم) و مامانی (مامان بابا) بیاد خونمون و شما رو نگه داره. البته الان رفته مسافرت و فکر کنم باید دو هفته اول رو باهم بریم سر کار.
راستی دو سه روزیه که بعضی گاهی جیغهای بدی می کشی. البته خیلی کمه ولی از شما توقع این جیغها رو ندارم. امیدوارم دیگه بیشتر از این نشه. یه وقتایی صبحها اینقدر می خوابی که خودت هم خسته می شی و کلی قر می زنی، مامانی هم شما رو می بره کنار بخاری (به علت سردی هوا) و لباسهاتو کم می کنه و پوشکت رو باز می کنه. شما هم حسابی دست و پا می زنی و کیف می کنی و سر حال می شی.
اینم چند تا از عکسهای عزیزم در روز 2 ماهگیش:
وقتی این کلاه رو سرت می کنی همه می گن شبیه دخترا می شی
مامانی از چی تعجب کردی !!!!!!!!!!!!!!!!
آرتین خان عصبانی
شدیدا داری پستونک می خوری
بالاخره خوابیدی