اولین حمام آرتین و مامان
نازنین پسر، دیگه کم کم باید برگردیم تهران. آخه بابا تنهاست و دلش برامون خیلی تنگ می شه مخصوصا برای گل زندگیمون (شما). هرچند آخر هفته ها می یاد پیشمون. بنابراین باید یه کارایی رو تمرین کنم تا بتونم تنهایی از عهده اش بر بیام. یکی از اون کارا حمام کردن شماست. امروز من و مامان جون و شما رفتیم حمام تا زیر نظر مامان جون شما رو حمام کنم. خدا رو شکر سربلند بیرون اومدم. آخه یه کوچولو بزرگ شدی و حمام کردنت راحت شده.
اینم هزار تا بوس واسه عشق زندگی مامان و بابا.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی