آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

اولین قدم ها و روزانه های آرتینم

1391/8/30 8:38
نویسنده : مامان آرتین
962 بازدید
اشتراک گذاری

آرتین عزیزم

مژده ..... مژده

بالاخره یکشنبه عصر پنج قدم برداشتی. دو هفته ای هست که به قول من آستاده میکنی. میذارم بایستی و برات میخونم: "آستاده کرده آستاده کرده. پسر من آستاده کرده". شما هم کلی ذوق میکنی. فدای اون خنده هات بشم. چند روزی بود دو قدم میومدی سمت ما و خودت رو مینداختی اما دیروز اول چهار قدم و بعد پنج قدم برداشتی. بابا که اومد بهش گفتم. به فاصله ١/٥ متر از هم نشستیم و شما رو سرپا میذاشتیمت و شما هم با خنده راه می رفتی به سمت بابا. دیگه کم کم باید جشن قدم برات راه بندازم. البته به علت ماه محرم مختصر و مفید. بگذریم و بریم برای بقیه کارهای شیرینت.

           

یه خبر بد از پریشب کمی تب داشتی و بی حال بودی. من هم بهت شربت استامینوفن و سرماخوردگی دادم و خوابوندمت. امروز هم آب بینیت راه افتاده بود. خدا کنه دوباره مریض نشی. تا میای جون بگیری سرما میخوری. فدای اون معصومیتت بشم. هر وقت که مریض میشی چنان معصوم میشی که دلم برات کباب میشه.

             

الهی قربونت برم. چند روزه تا میگم اسباب بازیهات کو؟ سریع نگاهت میره به سمت سبد اسباب بازیهات. یه بار هم داشتی از تو سبد اسباب بازیهاتو بیرون میریختی که یهو صداتو شنیدم دیدم سرت رو بردی تو سبد و گیر کرده. صحنه جالبی بود ولی امکان عکس گرفتن اون موقع نبود. یکشنبه هم برای اولین بار شروع کردی به چیدن لگوها روی هم. تا نمیتونستی روی هم بذاریشون جیغ می زدی و من هم میومدم کمکت.

                         

خیلی قشنگ همه چی رو می شناسی. دستمال که دستت باشه بهت میگم بینیتو پاک کن. دستمال رو به سمت بینیت میبری.

وقتی هم دستمال رو میز غذات باشه شروع میکنی به پاک کردن میز جلوت.

بهت میگم دماغت کو؟ با بینیت صدا درمیاری.

بهت میگم: چشات کو؟ تند تند پلک میزنی و من هم قربون صدقه ات می رم و شما هم ذوق میکنی و همینطور به کارت ادامه میدی.

بهت میگم دندوناتو ببینم. دندوناتو رو هم میذاری و به من نشون میدی.

وقتی دارم دستت رو میشورم بهت میگم اون یکی دستت رو بده و شما هم دست دیگت رو میدی تا بشورم.

هر وقت میخوام لباس تنت کنم تا سر لباس رو میپوشونم هر طرف لباس رو بگیرم که بخوام آستینت رو بپوشونم دستت رو برای پوشیدن بلند میکنی. جالبه که این کار تو خواب هم صورت میگیره.

                            

دوباره دیشب حال نداشتی، هیچ چی نخوردی، همش بهانه گیری. خیلی خسته شدم. برای تعطیلات میخوایم بریم مشهد. اگر بلیط گیرمون بیاد ما امروز می ریم و بابا فردا. باید وسایل رو جمع می کردم ولی با بهانه گیریهای شما خیلی برام سخت بود.

                             

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان اميرحسين و آلوچـــــــــه
30 آبان 91 9:19
آي گفتي خسته ايي من كه دلم يه مسافرت ميخواد اساسي كه اونجا به هيچي فكر نكنم فقط آرامش باشه فقط
مامان رها
30 آبان 91 10:12
قربونت برم مبارکه قدمهای کوچولوت عسلم امیدوارم همیشه تو مسیر درست قدم برداری و موفق باشی
خاله نسیم
30 آبان 91 10:43
سفر خوش بگذره خوش به حالت میره پیش مامان وبابا آفرین به این آرتین کوچولوی باهوش وبانمک
منا مامان الینا
30 آبان 91 12:51
سلام سعیده جون حتما الان دیگه رسیدی و کنار حرم امام رضا هستی چقدر دلم هوای مشهد و زیارت امام رضا کرده قدمهای آرتین جون مبارک باشه انشالا همیشه قدمهای محکم و استواری تو زندگیش بر داره
دایی مرتضی
30 آبان 91 13:01
آفریییییییییییییییییییین بالاخره راه رفتی
مامانی آوینا
30 آبان 91 15:31
آفرین به اینهمه شیرین کاری: اولین قدمهات مبارک پسر گلی امیدوارم مسافرت بهتون خوش بگذره مامانی مواظب آرتین خان ما باش
مامان آرتین (الهه)
30 آبان 91 18:26
یه به مبارکه شازده کوچولو بوووووووس
مامان گیسوجون
2 آذر 91 1:17
سلام عزیزم خوبی ؟ همیشه ایستاده باشی قدمهات استوار باشه عزیز خاله خصوصی داری
زینب و ابوالفضل
2 آذر 91 11:28
مامان ماني جون
4 آذر 91 19:11
قدم هایت استوار الهی همیشه در راه خیر قدم برداری نازنینم سعیده جون متخصص مانی یه اسپره بینی داده ضد ویروسه و تا حس میکنم ممکنه مانی مریض شه واسش میزنم و الان خدا رو شکر دیگه بعد از اون مریض نشده با دکتر ارتین جون مشورت کن مخصوص اطفالش رو بگیر واسش بزن اسمش کلد ماریس و 16000 تومنه و خیلی خوبه پیشرفتهای گل پسری عالیه قربونت برم که شیرینی بووووووووووس
مامان نيروانا
6 آذر 91 7:55
مباااااااركه آرتين عزيزم. هميشه گامهات بسوي روشني استوار باشه شازده كوچولو آي كه چه خب ميفهمم حال ماماني رو با اين پيشرفتهاي قابل توجهت. ميبوسمت عزيزم. درد و بلات بخوره تو سر ننه سرما ايشالا
ملی مامان میکاییل
6 آذر 91 12:28
به به قدمهات استوار عزیزم مبارک باشه میکی هم این علایم رو داره من فکر کنم ماله دندونه
محیا کوچولو
7 آذر 91 11:39
چقده شیرینکاری یاد گرفتی شازده کوچولو معلومه که دل مامانی رو حسابی بردی
فرزانه
11 آذر 91 9:30
وااای مبارکه پسری خاله چند قدمی راه رفته آفرین عزیزم.دورت بگردم دلم واست یه ذره شده.بزرگ شدنت خیلی شیرینه عزیز دل خاله.بوووووووسسسس