آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

شب یلدا

1390/10/1 10:46
نویسنده : مامان آرتین
712 بازدید
اشتراک گذاری

ای همه وجودم شب یلدات مبارک

شب یلدا یکی از مهمترین شبهای ساله و البته بلندترین شب. همه خونواده ها خونه بزرگترها جمع میشن و یه عالمه خوراکی خوشمزه می خورن. این رسم از دیرباز در ایران رواج داشته. حال بماند که کلی رسومات عوض شده ولی هنوز هم بهترین بهانه است برای دور هم جمع شدن و صله رحم. خودت می دونی داریم تو کشوری زندگی می کنیم که جزء قدیمیترین، با فرهنگ ترین، غنی ترین و اصیل ترین کشورهای دنیا بوده با یه عالمه عید و سنتهای قشنگ. البته اگه کم کم از بین نره.

و بنیانگذار همه این اعیاد و رسوم کسی نبود جز کوروش کبیر و سلسله هخامنشی. اینگونه است که می گویند: "آنگاه که تولد دختری بی گناه مایه ننگ عربها بود و زندگی برای دخترکان ساعتی بیش به طول نمی انجامید، نیاکان ما بلندترین شب سال، یلدا شب تولد مینو الهه زن و میترا الهه خورشید را شب زنده داری می کردند." این جمله رو نوشتم تا بدونی نیاکان ما چه فرهنگ غنی داشتند.

 

دیشب شب یلدا بود و ما اولین شب یلدا رو در کنار شما تجربه کردیم. من و بابایی چقدر خوشحالیم نه به خاطر اینکه شب یلدا رو با هم بودیم، بلکه برای اینکه لحظه لحظه زندگیمون رو باهم سپری می کنیم. (من و شما و بابایی).

جشن شب یلدا

خوب بگم از دیشب. دیشب ما و عمه جون ندا اینا رفتیم خونه مامانی. الحق و الانصاف مامانی هم چیزی کم نذاشته بود. نمی دونم چرا از میزی که مامانی چیده بود عکس نگرفتم، همچنین از شما کنار این میز. در کل شب خوبی بود. 

و اما بگم از دیروز که جنابعالی کمی بازیگوش شدی و کمتر شیر خوردی منم تا خوابی بیشتر شیر بهت می دم (امیدوارم این روند ادامه پیدا نکنه). تا می فهمی می خوام بهت می می بدم چنان دست و پایی می زنی و صدا در میاری که لذت می برم ولی بعد از دو دقیقه شروع می کنی به حرف زدن و خندیدن. الهی قربون خندیدنات برم من، عشقم.

تا اینکه 11/5 شب کامل شیر خوردی و خوابیدی.  البته خوابتون به علت سر و صدا 10 دقیقه بیشتر به طول نیانجامید. خلاصه بیدار شدی و طبق معمول که تا توی ماشین میشینیم می خوابی، خوابیدی. جونم برات بگه که خونه تا ساعت 2 شیر خوردی و 2/5 خوابیدی تا امروز ساعت 8/5 صبح. اینهمه برات گفتم که به اینجا برسم. بعد از 6-7 ماه تونستم 6 ساعت یکسره بخوابم. چقدر این خواب به من چسبید. راستش رو بخوای صبح یک کم نگران شدم، سریع بلند شدم و در حالت خواب آلودگی دستم رو به صورتت کشیدم که دیدم بیدار شدی و شیر خوردی. وسط نوشتن این مطلب هم دوباره بهت شیر دادم و خوابیدی. منم باید برم کارهامو انجام بدم آخه شب می خوایم بریم خونه عمو سعید (دوست بابایی). یه دختر شیطون هم داره. اسمش غزله، امیدوارم اذیتت نکنه. وقتی اومده بودن دیدن شما در 3 ثانیه اتاقت رو به هم ریخت. حالا دیگه می خواد با شما چه کار کنه نمی دونم.

راستی یه چیز دیگه سه شنبه می خواستم بهت کمی ترنجبین بدم (به علت مشکلی که تو پست قبل گفته بودم). اول که ادا و اصول در آوردی و نخوردی بعد هم در کمال تعجب خودت شیشه رو دو دستی گرفتی و شروع کردی به خوردن. یه چندباری از دهنت در اومد ولی تا گذاشتم تو دهنت خیلی بامزه می خوردی. تا آخرش رو هم اینجوری خوردی.

اینم عکس پیسسسسسسسر در حال شیشه خوردن:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان محمد پوریا
1 دی 90 11:24
يلدا يعني يادمان باشد که زندگي آنقدر کوتاه است که يک دقيقه بيشتر با هم بودن را بايد جشن گرفت يلدايتان مبارک.
نوشین
1 دی 90 18:07
سلام مامان آرتین
یلدای شما و بابای آرتین و آرتین جون مبارک....
واقعا دستتون درد نکنه واسه نوشتن تمام کارای آرتین عزیز...اینجوری کمتر احساس دورری می کنیم و فکر میکنیم خیلی چیزی رو از دست ندادیم...
من که دلم حسابی واسه شما و آرتین جون تنگ شده....ماشالله که هر روز هم بیشتر خواستنی و شیرین میشه...از طرف من حسابی ببوسینش....

ممنونم گلم ماهم دلمون براتون تنگ شده خیلی خیلی خیلی
دایی مرتضی
3 دی 90 9:29
به به عجب شب یلدایی... دایی جون برات بگم که تو این شب که همه دور همن، من تا ساعت 10 شب دانشگاه بودم و 10.5 تقریبا رسیدم خونه... یعنی این شب پرررررررر! مامان نی نی، خیلی خوب نوشتی و عکساشم قشنگ بود. برای خواهرم و نی‌نی‌ش
بابا
3 دی 90 15:25
سلام پسرم اولين يلدايي بود كه با هم بوديم خيلي خوب بود. لازم به توضيح كه پسرم دايي كوچيكه كه نوشته تا 10 دانشگاه بوده بشنو و باور نكن وقتي بزرگ شدي برات بيشتر توضيح ميدم پيسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسر
مامان ماهان
11 دی 90 13:09
چه شب یلدایی به به الهی همیشه شادیهاتون یلدایی باشه