اردیبهشت 1395
پسرهای نازنینم
سلام
نمی دونم چرا حس اومدن اینجا کم شده
ولی خب سعی میکنم تا هرچیزی که یادم میاد رو بنویسم.
پنجشنبه 2 اردیبهشت: با دوستامون رفتیم باغ گیاه شناسی و شما و دوستات کلی خوش گذروندید.
عید دیدنی خونه ی عمو احمد که رفتیم شما لباسای زورو رو پوشیدی ولی بجای شمشیر تفنگ برداشتی.
چهارشنبه 8 اردیبهشت با خانواده عمو فرید رفتیم شمال. بماند که من تو دستشویی بین راه گوشیمو جا گذاشتم و مجبور شدیم 90 کیلومتر برگردیم گوشیمو بیاریم. (خدا رو شکر که بود). و ماشین عمو فرید اگزوزش دچار مشکل شد ولی واقعا بهمون خوش گذشت. اشکان شیطون تا وقت گیر میاورد تو رو میزد یا گاز میگرفت.
دو روز کنار دریا شن بازی کردین. چون باد میومد نشد برین تو آب
سه شنبه 14 اردیبهشت، من و شما رفتیم باغ ایرانی. اما متاسفانه امسال خیلی زود خشک شده بود گل های لاله. بازم یه چندتا عکس گرفتیم و شما هم بعدش رفنی کلی بازی کردی. بهت خوش گذشته بود و نمیخواستی بیایم خونمون. اینم چند تا عکس شما
اینم دوتا عکس که با دخترعمو، پسر عمو و پسر عمت گرفتیم.