حرفای یواشکی 2
پسر زیبای من قربون دل مهربون بشم که همش میای بهم میگی مامان نی نی مون کی دنیا میاد. عزیزم من روز 12 دی ماه اتفاقی برام افتاد و مجبور به استراحت دو هفته ای شدم. من و شما هم چون کسی اینجا نبود بهمون برسه رفتیم مشهد پیش مامانی. هرچند اونا هم گرفتاری زیادی داشتن. مامانی از رو صندلی افتاده بود و کمرش اسیب دید که مجبور به عمل شد. خلاصه رفتیم مشهد. ساعت 12/5 شب بود که رسیدیم خونه مامان فاطی. تا در باز شد اولین حرفت این بود: "من داداش شدما". یعنی همه ذوق کردن. طفلی خاله سپیده کلی زحمت برامون کشید. غذا درست می کرد و جمع و جور و ... اخر هفته هم بابایی از پله ها افتاد و پاش شکست و ایشون هم یه...